سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله های برگزیده و
مقاله های جمع آوری شده را در اینجا به نمایش می گذاریم . 

2 ـ اسلام بر خلاف برخی ادیان، مانند سکه دو رویی است که به خاطر ضرورت اجتماعی به هر دو امر مهمّ تولّی و تبرّی سفارش کرده است. آدمی نمی تواند خوب و بد و یا مظهر خوبی ها و بدی ها، را با هم دوست داشته باشد، زیرا اینها دو امرِ متضادند که غیر قابل جمعند و جمع آنها در شخصی علامت نفاق است    .


3
ـ از جهت روانشناسی نیز ثابت شده است که بهترین راه (عمومی و خصوصی) برای تشویق مردمی به حقّ و حقیقت و دوری از فساد و بدی ها ارائه الگوهایی کامل از هر دو طرف است، که اثر مطلوب و بزرگی در جامعه می تواند داشته باشد    .


4
ـ باید توجه داشت که حبّ و بغض نمی تواند تنها در قلب بماند، بلکه ظهور و بروز دارد و ظهور آن تا زمانی که از نظر شرعی و عقلی مانعی نداشته باشد نه تنها اشکالی ندارد، بلکه برتری نیز دارد و این از حیث روانی نیز قابل اثبات است، زیرا ابراز و اظهار یک مطلب سبب تلقین در نفس انسان و ملکه شدن آن می شود. از همین رو ابراز تبرّی و تولّی در ساختن شالوده روحی انسان بسیار مؤثر است    .


5
ـ تولی و تبری و لعن کردن- که یکی از مصادیق تبری است- در حقیقت اعلان خطر و اعلان بشارت است؛ اعلان خطر به مردم است تا مراقب دشمنان دینشان باشند؛ دشمنانی که همیشه در کمین هستند تا دین انسانها را از آنها بگیرند و آنها را از صراط مستقیم منحرف سازند و بدانند که چنین انسان های مورد لعن واقع شده، قابل پیروی نیستند. تولی نیز اعلان بشارت است به مردم تا بدانند که ما الگوهایی کامل و خوبی داریم که اگر آنها را پیروی کنند به حقّ و حقیقت و لقای الهی خواهند رسید و این در حقیقت از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر اجتماعی است.
6
ـ اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله از جهاتی مورد توجه خاص مسلمانان اند؛ زیرا آنان کسانی اند که آن حضرت را درک کرده و از او سخن ها شنیده و سیره عملی ایشان را دیده اند؛ و از طرفی، به خاطر فداکاری هایی که برخی از آنان در راه حفظ و گسترش اسلام داشته اند قابل تقدیرند؛ از همین رو مسلمانان توجه خاصی به آنها دارند. از سوی دیگر، کسانی که سد راه پیشرفت واقعی اسلام بودند و باعث انحراف در جامعه اسلامی می شدند، بزرگ ترین ضربه را به اسلام و مسلمانان زده اند، به همین علت است که باید الگوهای خوب و بد از میان صحابه انتخاب شود و معیار این انتخاب­ همان الگوی اصلی که رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد است؛« لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه»؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود.(1)

...................................

1-       احزاب:21.
 
لعن و عدم تعارض آن با وحدت مسلمانان


    همانطور که اشاره شد گزارش‌های تاریخی نشان می‌دهد که صحابه بزرگ رسول خدا (صلَّی الله عَلَیه وآله)، افرادی مانند معاویه، عمرو بن عاص، خالد بن ولید، زیاد و حجاج بن یوسف را لعن کرده‌اند. حضرت علی (علیه السلام) نیز روزی که عثمان کشته شد، عبد ‌الله بن زبیر را به دلیل این که از عثمان دفاع نکرد، لعن  و نفرین کرد ؛ بدیهی است که امکان ندارد که نسل امروز مسلمانان، بخواهند راه خیر و عزت و صلاح را بپیمایند ولی چشم بر میراث تاریخی خود بپوشانند و نیم نگاهی هم به احوال مسلمانان اوایل نداشته باشند و اگر تاریخ آیینه ی عبرتها است، نتوان عبرت جویان را از تأمل در آن بازداشت.

    مسأله ی لعن و نفرین به عنوان مکانیسمی برای ابراز تنفر و برائت از مصادیق زشتی نقش مهمی در تقویم شخصیت عقیدتی و روحی انسان مؤمن داشته و سهل انگاری در آن به بی تفاوتی و در هم رفتن مرزهای هویت دینی و اخلاقی خواهد انجامید و صد البته به صورت طبیعی انسان مؤمن با مطالعه ی صفحات واقعی تاریخ گذشته ی مسلمین و مشاهده ی جلوه های نفاق و ستم و انحراف به خشم می آید و سینه ی او مالامال از نفرت نسبت به جنایتکاران می شود.

  البته باید توجه داشت که در مورد افراد، باید تنها افرادی را لعن کرد که براهینی مبنی بر شمرده شدن آن افراد از مصادیق لعن وجود داشته باشد و در مصادیقِ اختلافی و مشکوک نیز، باید با اقام? دلیل، لعن کرد و جایز نیست این کار را بدون دلیل و حجّت انجام داد و لعن افرادی از صحابه که دلیلی برای لعن آنان وجود ندارد، سبب خدشه‌دار شدن وحدت میان مسلمانان است. و نیز باید توجه داشت که به جای مبالغه در بکارگیری ادبیات لعن در محافل و منابر و رسانه ها، نقد علمی مستدلانه و منصفانه را دستور کار خود قرارداده و فرهنگ و ادبیات آن را در میان مردم نهادینه کنیم. مصلحت برتر همگرایی و وحدت مسلمین هم جز این حکم نمی کند که هر گونه تعابیر خشن و غلیظ که توهین به مقدسات توده ی عظیمی از مسلمانان محسوب می شود کنار گذاشته شود و به جای آن، همه در این اندیشه باشند که با پرهیز از مباحث حاشیه ای راههای عملی برای پیشبرد اهداف اصلی اسلام و مسلمین را یافته، دنبال کنند؛ و سیره عملی معصومین علیهم السلام بهترین دلیل بر اتخاذ چنین روشی است همچنان که با نگاهی به سیره امیرالمؤمنین علی علیه­السلام، شاهد برخی راهنمایی های ایشان به خلیفه دوم عمر برای حفظ و تقویت اسلام و مسلمانان هستیم:
    درکتاب المستدرک على الصحیحین ـ به نقل از سعید بن مُسَیَّب ـ آمده: عمر، مردم را جمع کرد و از آنان پرسید: تاریخ، از چه روزى نوشته شود؟ هر کدام نظری دادند ولی عمر قانع نشد آنگاه على بن ابى طالب(علیه السلام) فرمود: «از روزى که پیامبر خدا(ص) هجرت کرد و سرزمین شرک را ترک نمود». عمر نیز آن را پذیرفت.
همچنین در کتاب البدایة والنهایة آمده: عمر، هنگامی که نوشته ها را تاریخدار کرد خواست که تاریخ را از«میلاد پیامبر خدا» آغاز کند. سپس گفت: از«بعثت». آنگاه على بن ابى طالب(علیه السلام) نظر داد که آن را از «هجرت» بنویسد. پس عمر هم از«هجرت» نوشت.
و در کتاب تاریخ طبرى ـ به نقل از ابن عمرـ آمده: پس از فتح قادسیّه و دمشق، عمر، مردم را در مدینه جمع کرد و گفت: به نظر شما چه مقدار از بیت المال براى) مصرف شخصىِ( من حلال است؟ حاضران هرکدام سخنی را گفتند؛ امّا على(علیه السلام)ساکت بود. عمر گفت: اى على! چه مى گویى؟ علی(ع) فرمود: « مقدارى که زندگى تو و عیالت را به سامان مى آورَد و جز این، هیچ چیز از آن براى تو )حلال (نیست». همه گفتند: نظر، همان نظر على بن ابى طالب است. (1)


ونیز در کتاب ربیع الابرار نقل شده است: که در روزگار خلافت عمر بن خطّاب، نزد وى، از زیورهاى کعبه و فراوانى آنها سخن به میان آمد. گروهى گفتند: اگر آنها را بفروشى و با آنها لشکرهاى مسلمانان را تجهیز کنى، پاداش آن بیشتر است. کعبه چه نیازى به زیور دارد؟! عمر، قصد همین کار را داشت که على(علیه السلام) فرمود: «این قرآن بر پیامبر(صلى الله علیه وآله)نازل شد. و ) در آن هنگام( دارایى ها چهار گونه بود: اول: دارایى هاى مسلمانان( که میان وارثان به میزان سهمى که خداوند معیّن کرده بود، قسمت مى شد).
دوم: خُمس( که خدا آن را در جایگاه آن قرار داده است).
سوم: زکات( که خدا آن را براى مصرف هاى مشخّصى معیّن نموده).
وچهارم: زیور کعبه بود که در آن روز وجود داشت؛ امّا خدا آن را به حال خود وا نهاد و این وانهادن، نه از روى فراموشى بود و نه از روى مخفى بودن آن بر خدا. پس، تو هم آن را در جایى قرار ده که خدا و پیامبرش قرارداده اند».
عمر گفت: اگر تو نبودى، رسوا مى شدیم! و زیورها را به حال خود وا نهاد. (2)

 
البته باید توجه داشت که همکاری امیرالمؤمنین علی علیه السلام با عمر در مشورت دادن به او نه به خاطر پذیرش خلافت وی، بلکه تنها به سبب حفظ اسلام و مسلمانان بود؛ چرا که بارها آن حضرت در همان دوران خلافت ابوبکر و عمر و عثمان در حقانیت خود بر خلافت و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله تأکید داشت. به عنوان نمونه ایشان در جریان شورایی که عمر برای انتخاب جانشین خود تشکیل داد در یکی از خطبه هایش در مورد نتیجه شورا فرمود

 

........................

1- تاریخ الطبری : ج 3 ص 616 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 135 ، شرح نهج البلاغة : ج 12 ص 220 .


[ جمعه 92/7/12 ] [ 7:28 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

علاقه مند به سیاست دینمدارانه
نظر بدهید و نقد پیشنهاد بنویسید خوشحال می شویم
|
امکانات وب


بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 20
کل بازدیدها: 38248