مقاله های برگزیده و مقاله های جمع آوری شده را در اینجا به نمایش می گذاریم .
|
رهبر معظم انقلاب مطرح فرمودند
لزوم تشکیل مرکز فراقوهای در خصوص مسأله زن و خانواده/ رشتههای تحصیلی و مشاغل ناسازگار با طبیعت زنان به آنان تحمیل نشود
حضرت آیتالله خامنهای نگاه مادی و غیرالهی به هستی و جهان را ریشه انحراف عمیق تفکرات غربی درباره زن برشمردند و افزودند: نگاه کاسبکارانه به ظرفیت زنان در مسائل اقتصادی از جمله اشتغال و نگاه تحقیرآمیز به زن و تنزلدادن او به وسیلهای برای اطفای شهوات مردان، مبانیای است که تفکرات غربی را درباره زنان، کاملاً ظالمانه و متحجرانه ساخته است.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای صبح امروز(شنبه) در دیدار صدها نفر از زنان فرهیخته و نخبه، تشکیل یک مرکز عالی فراقوهای را برای تدوین راهبردی صحیح در قبال مسئله «مهم زن و خانواده»، ضروری خواندند و افزودند: دستیابی به این راهبرد همهجانبه و قابل اجرا، نیازمند سه مسئله است: پرهیز کامل از مرجعیت دادن به تفکرات «غلط، کلیشهای و متحجر غربی» در امور زنان، تکیه بر متون و معارف ناب اسلامی و پرداختن به مسائلی که حقیقتاً مسائل اصلی زنان محسوب میشوند. ایشان با تبریک میلاد پربرکت حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها، تقارن این میلاد خجسته را با هفته زن و روز تکریم مادر، فرصتی برای درس گرفتن از زندگی بانوی دو عالم حضرت صدیقه کبری(س) برشمردند. رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به معصومیت و مقامات معنویِ عالی و برتر آن حضرت؛ آن هم در سن جوانی افزودند: باید با نگاهی نو و دقیق به زندگی سیده زنان عالم، خصلتهای برجسته ایشان نظیر تقوا، عفت، طهارت، مجاهدت، شوهرداری، فرزندداری، سیاستفهمی و حضور در مهمترین عرصههای حیات یک انسان را به معنای واقعی کلمه، الگو قرار داد. حضرت آیتالله خامنهای، برخورداری ایران اسلامی از انبوه زنان فرزانه، تحصیلکرده، خوشفکر و ممتاز را از نعمات الهی و جزء بزرگترین افتخارات جمهوری اسلامی خواندند و خاطرنشان کردند: این واقعیت که در تاریخ ایران بیسابقه است، مدیون نگاه مبارک و پرطراوت اسلام و دیدگاههای کارگشای حضرت امام خمینی(ره) است. ایشان بروز کاملاً برجسته هویت و شخصیت مستقل زن ایرانی در عرصه دفاع مقدس را یک نقطه درخشان دیگر برشمردند و از «عظمت و صبر و استقامت پرشکوه» مادران و همسران شهیدان و جانبازان تجلیل کردند. رهبر انقلاب اسلامی مسأله زن را از جهات مختلف برای جامعه بشری درخور فکر و تحقیق و پیگیری دانستند و سه جهت مهم را در این زمینه مطرح کردند: اول: چگونه میتوان از ظرفیت عظیم زنان، به شکل صحیح و سالم استفاده کرد؟ دوم: بهرهگیری از مسأله ظریف و حساس جنسیت در روند تعالی و نه انحطاط بشر، چگونه امکانپذیر است. و سوم: با توجه به تفاوتهای طبیعی زن و مرد، چه رفتاری باید در جامعه بشری نهادینه شود که جلوی ظلم به زن را در خانواده و اجتماع بگیرد؟ ایشان در همین زمینه، زن و خانواده را دو مسئله غیر قابل تفکیک برشمردند و خاطرنشان کردند: هر کس اگر مسأله زن را جدا از مسأله خانواده مورد بررسی قرار دهد، در فهم مسأله و تشخیص علاج آن، دچار اختلال میشود. رهبر انقلاب، برای پاسخ به سوالات مطرح شده و بررسی همه ابعاد مسأله زن و خانواده، تشکیل مرکزی مطالعاتی و کاری را لازم خواندند و افزودند: این مرکز فراقوهای باید راهبردی صحیح و همهجانبه را درباره «زن» تدوین کند و با پیگیریهای لازم این راهبرد را اجرایی نماید. ایشان تدوین این راهبرد و پرداختن به مسأله زن را در هر دستگاه یا مرکزی، نیازمند پایبندی به الزاماتی مهم برشمردند. رهبر انقلاب در تبیین این الزامات، ابتدا «پرهیز و دوری کامل از فرآوردههای غربی» را مورد تأکید قرار دادند. حضرت آیتالله خامنهای خاطرنشان کردند: غربیها به دلایل مختلف، مسأله زن را بد فهمیدهاند اما همان فهم غلط و تباهکننده را سکه رایج دنیا کردهاند و با هوچیگری، مجال حرف زدن به دیگران و مخالفان را نمیدهند. ایشان افزودند: البته باید از دیدگاه غربیها درباره ابعاد مختلف مسأله زن آگاه بود اما باید با ایستادگی در مقابل مرجعیت این افکار، ذهن را از این تفکرات «کهنه اما نو نما» و «خائنانه اما ظاهراً دلسوزانه»، تخلیه کرد چرا که این تفکرات، مطلقاً نمیتواند هدایت و سعادت جوامع بشری را به دنبال بیاورد. حضرت آیتالله خامنهای، نگاه مادی و غیرالهی به هستی و جهان را ریشه انحراف عمیق تفکرات غربی درباره زن برشمردند و افزودند: نگاه کاسبکارانه به ظرفیت زنان در مسائل اقتصادی از جمله اشتغال و نگاه تحقیرآمیز به زن و تنزل دادن او به وسیلهای برای اطفای شهوات مردان، مبانی دیگری است که تفکرات غربی را درباره زنان، کاملاً ظالمانه و متحجرانه ساخته است. ایشان با استناد به برخی مقالات و کتابهایی که در غرب درباره اوضاع واقعی زنان، منتشر میشود افزودند: اگر میخواهیم نگاه ما به مسأله زن، «سالم، منطقی، دقیق و راهگشا» باشد، باید از افکار غربی در مسائلی نظیر اشتغال و برابری جنسی کاملاً فاصله بگیریم. ایشان «برابری جنسی زن و مرد» را از جمله حرفهای کاملاً غلط غرب خواندند و افزودند: برابری همیشه به معنای عدالت نیست، عدالت همیشه حق است، اما برابری گاه «حق» است و گاه «باطل». رهبر انقلاب این سؤال را مطرح کردند که با کدام منطق باید زنان، که خداوند آنان را از لحاظ جسمی و عاطفی برای منطقه ویژهای از زندگی آفریده است، در عرصههایی وارد کنیم که آنها را دچار رنج و سختی میکند؟ حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر نگاه انسانی اسلام به مسأله زن افزودند: در بسیاری از مسائل از جمله سیر مقامات معنوی، هیچ تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد اما قالبها متفاوت است و این واقعیت در کنار عرصههای مشترک، منطقاً عرصههای متفاوتی را نیز به همراه میآورد. رهبر انقلاب با انتقاد از زیربنای فکری بسیاری از کنوانسیونهای جهانی خاطرنشان کردند: اصرار غربیها روی این زیربنای غلط، جامعه بشری را تباه میکند؛ به همین دلیل برای دستیابی به نگاه صحیح و متوازن، باید از این مبانی برحذر بود. حضرت آیتالله خامنهای در تبیین دومین الزام دستیابی به راهبرد صحیح در مسأله زن، تکیه بر متون اسلامی را ضروری خواندند. ایشان افزودند: در نگاه به مسأله زن، نباید هر چیزی را که به نام دین بر سر زبانهاست قبول کرد اما باید اصولی را که شایستگان با شیوه درست استنباط از «قرآن و سنت و حدیث» ارائه میکنند، تکیهگاه اصلی قرار داد. رهبر انقلاب، دوری از مسائل فرعی و پرداختن به مسائل اصلی را سومین الزام دستیابی به راهبرد صحیح در مسأله زن خواندند و خاطرنشان کردند: مسأله خانواده بخصوص «سلامت، امنیت و آرامش زن در خانواده»، مسألهای اصلی است که باید به آن پرداخت. ایشان تأکید کردند: باید عوامل سلب آرامش و سکینه روحی زن در خانواده را جستوجو کرد و با شیوههای گوناگون از جمله قانون و تبلیغ صحیح، این موانع را برطرف کرد. حضرت آیتالله خامنهای با ابراز تأسف از اینکه در محیطهای قدیمی و جدید، زن موجودی درجه 2 و موظف به خدمتگزاری تصور میشود، افزودند: این مسأله، درست نقطه مقابل نگاه فقه مترقی اسلام به زن است. رهبر انقلاب افزودند: متأسفانه برخی، چیزهایی را از اسلام میگیرند اما برای اینکه غربیها بدشان نیاید، مسائلی از غرب را هم به آن اضافه میکنند که این قابل قبول نیست. رهبر انقلاب برخورداری زن از فرصت تحصیل و رشد و تعالی را یک ضرورت برشمردند و خاطرنشان کردند: برخلاف برخی دیدگاهها، اشتغال از مسائل اصلی مربوط به زنان نیست. البته اشتغال و مدیریت، مادام که با مسأله اصلی یعنی خانواده منافاتی پیدا نکند، ایرادی ندارد. ایشان با اشاره به مسائلی که درباره تحصیل زنان در برخی رشتههای تحصیلی دانشگاهی مطرح شد افزودند: اگر در این مسأله تفاوتی هم باشد، ضدعدالت نیست چرا که نباید رشتههای تحصیلی و مشاغلی که متناسب با طبیعت زنان نیست، به آنان تحمیل شود. حضرت آیتالله خامنهای افزودند: اینکه زنان برخی مشاغل را برعهده نگیرند، هیچ ننگ و نقصی نیست بلکه آن چیزی غلط است که متناسب با طبیعت الهی زن نباشد. رهبر انقلاب اسلامی در پایان بیاناتشان، زنان فهمیده و تحصیلکرده و ممتاز را، بهترین اشخاص برای پیگیری صحیح مسائل زنان خواندند و آنان را به تلاش در این زمینه دعوت کردند. پیش از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، خانم مولاوردی معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده در گزارشی از مسائل مربوط به زنان گفت: به لحاظ شاخص سلامت و مشارکت اجتماعی بانوان، از وضع بسیار خوبی در منطقه برخورداریم و زنان جامعه نقش مؤثر و بیبدیلی در تحقق شعار «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» خواهند داشت. [ یکشنبه 93/1/31 ] [ 7:19 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
رهبر انقلاب در دیدار اعضاى ستاد مرکزى هیئت رزمندگان اسلام : هیئتها نمیتوانند سکولار باشند اعضای ستاد مرکزی هیئت رزمندگان اسلام در تاریخ بیستم آبانماه امسال، مصادف با هفتم محرمالحرام 1435 با حضرت آیتالله خامنهای دیدار کردند. رهبر انقلاب در این دیدار رهنمودهایی درباره هیئات مذهبی و مجالس عزاداری اباعبداللهالحسین علیهالسلام ارائه کردند. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن کامل بیانات ایشان در این دیدار را در آستانه اربعین حسینی بازنشر داده که در ادامه از نظر خوانندگان عزیز می گذرد. بسماللهالرّحمنالرّحیم هیئت رزمندگان یک پدیده مبارکى است؛ نَفْس اینکه رزمندگان ما هیئت عزادارى تشکیل بدهند - محور و نقطه ثقل اصلى هم عزادارى عاشورا است؛ بقیّهاى که فرمودید، اینها حواشى لازم و خوبى است، امّا آن نقطه ثقل، احیاى عاشورا، زنده نگهداشتن عاشورا و عمقیابى ژرفاى حادثه عاشورا است - چیز بسیار مبارک و مهمّى است. یک نکته این است که اصل انتساب هیئت به رزمندگان، یک معناى مهمّى دارد. رزمندگان یعنى کسانى که در مواجهه با دشمن مجاهدت کردند؛ مجاهدت هم اعمّ از مقاتله است؛ مقاتله یعنى جنگ نظامى، مجاهدت مجموعهاى از انواع مبارزهها است؛ جنگ نظامى، جنگ فکرى، جنگ روحى، جنگ اجتماعى، مجموع اینها اسمش مجاهدت است، مجاهدت شامل همه اینها هم هست. آن کسانى که اهل مجاهدت در راه خدایند - یکى از خصوصیّات مجاهدت و معناى جهاد این است که دشمن در مقابل انسان باشد؛ هر تلاشى را جهاد نمی گویند؛ ممکن است کسى یک کار علمىاى هم بکند [امّا] جهاد نباشد؛ جهاد، آن حرکتى است که در مواجهه با یک خصم، با یک دشمن، انجام میگیرد - و این خصوصیّت را دارند، این روحیّه را دارند، براى همه اجتماعات وجودشان مبارک است؛ چون اجتماعات بشرى خالى از دشمن نیستند - حالا کم یا زیاد؛ یک وقت مثل ما دشمن زیاد دارند، یک وقت هم اینقدر دشمن ندارند امّا بالاخره دارند - و اگر چنانچه این جامعه در درون خود یک نیروى مواجهشونده و مقابلهکنندهاى داشته باشد که همان مبارزین و رزمندگان و مجاهدین هستند، می تواند احساس امنیّت بکند؛ والّا اگر این را نداشته باشد، مثل بدنى است که در درون خودش آن گلبولهاى سفید را که مثلاً مأمور به مواجهه هستند، نداشته باشد؛ انواع و اقسام بیمارىها بر این جامعه ممکن است عارض بشود. اینکه این مجموعه بیایند براى مسئله عاشورا و مسئله عزادارى حسینبنعلى (علیهماالسّلام) تلاش بکنند و کار کنند و آن را گرم و گرامى و زنده بدارند، این خیلى کار مناسب و لازمى است. بنابراین نَفْس این انتساب، یعنى انتساب هیئت عزادارى به رزمندگان، چیز مبارکى است، چیز خیلى خوبى است، این را رها نکنید و هر چه می توانید حفظ کنید و نگه دارید. نکته دیگر این است که اسم هیئت در آن تبادر عرفى، [به معنى] بىنظمى است؛ میگویند فلانى هیئتى عمل می کند، یعنى بىنظم عمل می کند. تقریباً می شود گفت شما اوّلین کسانى هستید که آمدید این مجموعهاى را که گویا طبیعتش طبیعت "بىنظمى" است، تحت نظم درآورید؛ این خیلى چیز خوبى است. خب، هیئتى بودن - که به اصطلاح تعبیرى از بىنظم بودن است - بهخاطر چیست؟ بهخاطر این است که وقتى کسى وارد هیئت امام حسین می شود هیچکس به او نمی گوید فلان جا بنشین، فلان جا ننشین؛ فلان جور بنشین، فلان جور ننشین؛ کِى بیا، کِى برو؛ کاملاً همه تحرّکات، برخاسته از اراده مردم و خواست خود مردم است که آن هم ناشى از ایمان آنها است؛ این چیز خیلى خوبى است، این را باید نگه دارید؛ یعنى ارتباط هیئت را به ایمان مردم و عشق مردم، و جاذبه و گیرایى خود هیئت و خود این کانون را براى دلهاى مردم باید نگه دارید، این را باید حفظ کنید، یعنى جورى نشود که حالت ادارى و مانند اینها پیدا بکند. به نظر من مراکز شماها حسینیّهها است. شما مرکز ادارى نمی خواهید؛ حسینیّه، هیئت، مسجد، مراکز شما اینها است. یعنى اگر آمدیم ما اینجا را وابسته کردیم به یک ادارهاى و یک ساختمانى و طبقه اوّل و طبقه دوّم و صندلى گردان و مانند اینها، این دیگر هیئت نمی شود؛ می ترسم اشکال پیدا بکند، نمی گویم قطعاً هیئت نمی شود، امّا به نظرم می رسد که طبیعت کار هیئت این است که مردم با عشق و شور و اشک بیایند طرف مجلس امام حسین؛ این است که اثر می کند؛ این است که از دلش این انقلاب می جوشد، یا لااقل مزرَع خوبى براى رشد فضائل انقلابى و معارف انقلابى می شود. نکته بعد که خیلى مهم است، همین مسئله تربیت نیروها یا حراست از نیروهاى گوینده و خواننده از خطاها و اشتباهات است؛ این خیلى مهم است. واقعاً یکى از گرفتارىهاى ما این است؛ حالا اسم مدّاحها بد در رفته، مخصوص مدّاحها نیست، مدّاح و غیر مدّاح ندارد. از کسانى که در این ماجراى منبر رفتن و از عاشورا خواندن وارد بودهاند - اعم از مدّاح و منبرى و مانند اینها - مواردى دیده شده که حرفهاى نامناسبى از اینها صادر شده. یک وقت حالا من و شما نشستهایم، یک حرف غلطى هم از دهان بنده مىآید بیرون، چیزى نیست، [ چون] دو نفر پهلو هم نشستهاند، مهم نیست؛ یک وقت نه، ما هزار نفر، ده هزار نفر، گاهى پنجاه هزار نفر مستمع داریم، گاهى این جمعیّت تبدیل می شود به جمعیّتهاى میلیونى بهخاطر انتشار؛ اینجا باید محاسبه بشودکه تأثیر یک حرف غلط و نامناسب بر روى ذهن مخاطب چیست. یک عدّهاى همان حرف غلط را قبول میکنند و یک معرفت غلطى پیدا می کنند؛ یک عدّهاى آن را استنکار می کنند و این استنکار موجب می شود که از اصل دین زده بشوند؛ بین کسانى و کسانى سرِ این حرف اختلاف مىافتد؛ ببینید، از چند جهت مجارى فساد بهوجود مىآید براى یک حرف غلطى که یک نفر می زند. از قدیم دیده بودیم ما - مخصوص حالا نیست؛ از بچّگى می رفتیم روضه و پاى منبر - گاهى روضهخوانها روضههایى میخواندند که معلوم بود غلط است، معلوم بود خلاف است، امّا میخواندند؛ براى اینکه حالا چهارنفر مستمع دلشان بسوزد و گریه کنند. مگر به هر قیمتى باید این کار را کرد؟ حادثه را بیان کنید؛ با هنرمندى بیان کنند تا مردم دلشان شیفته بشود و منقلب بشود، نه اینکه خلاف بگویند. حالاها هم می شنوم، منبرى یا مدّاح سر منبر خطاب به امیرالمؤمنین می کند و می گوید آقا هرچه دارى از امام حسین دارى! شما فکرش را بکنید! این چه حرفى است و این چه مُهملگویىاى است که کسى اینجور درباره امیرالمؤمنین حرف بزند؟ امام حسین هرچه دارد از امیرالمؤمنین دارد، امام حسین هرچه دارد از پیغمبر دارد؛ چرا نمی فهمند این معانى و این مسائل را؟ آنوقت ادّعا هم دارند، هرچه هم به دهنشان بیاید می گویند؛ یعنى اینها را خیلى باید بهنظر من بزرگ بشمُریم. یک نکته هم همین مطلبى است که آقاى نجات اشاره کردند که درست هم هست. هیئتها نمی توانند سکولار باشند؛ هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم! هرکس علاقهمند به امام حسین است، یعنى علاقهمند به اسلام سیاسى است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معناى اعتقاد به امام حسین این است. اینکه آدم در یک مجلس روضه یا هیئت عزادارى مراقب باشد که نبادا وارد مباحث اسلام سیاسى بشود، این غلط است. البتّه معناى این حرف این نیست که هر حادثه سیاسى در کشور اتّفاق مىافتد، ما باید حتماً در مجلس روضه آن را با یک گرایش خاصّى - حالا یا این طرف، یا آن طرف - بیان کنیم و احیاناً با یک چیزهایى هم همراه باشد؛ نه، امّا فکر انقلاب، فکر اسلام، خطّ مبارکى که امام (رضوان الله علیه) در این مملکت ترسیم کردند و باقى گذاشتند، اینها بایستى در مجموعهها و مانند اینها حضور داشته باشد. به هر حال کار کارِ بزرگى است، کار مهمّى است؛ و شایستهترین مجموعههایى که می توانند براى امام حسین عزادارى کنند، واقعاً همین مجاهدین فىسبیلاللهاند، همین رزمندگانند، همین جوانها هستند؛ و شما این را قدر بدانید و این را هدایت کنید؛ هدایت کنید. این می تواند یک چشمه خورشید و چشمه نورى باشد براى اِشعاع در مغزها و در فکرها و در دلهاى مخاطبین که بتواند اینها را از لحاظ معارف اسلامى و معارف دینى بالا ببرد. چقدر خوب است که در محافل هیئتها، به مسئله قرآن - قرآنخوانى و معارف قرآنى - اهتمام ورزیده بشود؛ چقدر خوب است که در این نوحهخوانىها مضامین اسلامى، مضامین انقلابى، مضامین قرآنى گنجانده بشود؛ یک وقت هست که سینه می زنند و صد بار با تعبیرات مختلف مثلاً می گویند «حسین واى»، خب این یک کارى است امّا هیچ فایدهاى ندارد و هیچ چیزى از «حسین واى» انسان نمی فهمد و یاد نمی گیرد. یک وقت هست که شما در همین مطلبى که [عزادار] تکرار می کند و حرفى که [با آن] سینه می زند، با زبان نوحه و با زبان شعر، یک مسئله روز، یک مسئله انقلابى، یک مسئله اسلامى، یک معرفت قرآنى را میگنجانید؛ او وقتى تکرار می کند، در ذهن او ملکه میشود؛ این خیلى باارزش است، کارى است که هیچکس دیگر غیر از شما نمی تواند این کار را بکند؛ یعنى هیچ رسانهاى واقعاً قادر نیست که اینجور معارف الهى را با جسم و جان و فکر و روح و احساس و عقل و مانند اینها آمیخته کند. لذا کار کار مهمّى است، کار بزرگى است و امیدواریم که انشاءالله خداى متعال بهتان توفیق بدهد و شما را مأجور بدارد که بتوانید به بهترین وجهى انشاءالله این کار را پیش ببرید. والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته [ شنبه 92/11/12 ] [ 8:59 عصر ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
سعید جلیلی در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان خراسان شمالی:
غنیسازی قابل معامله نیست / دفاع از حقوق هستهای دفاع از همه چیز است
دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی گفت: غنیسازی انرژی صلحآمیز هستهای جزو حقوق اساسی ما است و قابل معامله نیست.
به گزارش خبرگزاری فارس از بجنورد سعید جلیلی پیش از ظهر امروز در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان خراسان شمالی در سالن بصیرت دانشگاه پیام نور در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان درباره غنیسازی انرژی هستهای گفت: دشمن اجازه ندارد در بحث غنیسازی برای ما شروط تعیین کند و این جزو حقوق اعضای npt است. عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام تصریح کرد: ما نبایستی از حقوق هستهای خود کوتاه بیاییم و اگر دشمن احساس کند که ما کوتاه میآییم باعث تعرض دشمن خواهد شد. وی افزود: امروز دفاع از حقوق هستهای دفاع از همه چیز است و اگر این حق به شایستگی دفاع شود سایر حقوق ما هم استیفا خواهد شد. *راهحل مشکل سوریه دموکراسی است جلیلی در ادامه با اشاره به دیدار چندی قبل با کوفیعنان دبیرکل سابق سازمان ملل درباره سوریه اظهار کرد: در دیدار با ایشان گفتم که راهحل مشکل سوریه دموکراسی و برگزاری انتخابات آزادانه است. دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی گفت: دموکراسی با توپ و تفنگ انجام نمیشود و برخی قدرتها اجازه دموکراسی در این کشور را نمیدهند. جلیلی در بخش دیگری با اشاره به ادعاهای حقوق بشر و دموکراسی قدرتهای بزرگ اظهار کرد: اکنون حق وتو در اختیار چند کشور قرار داشته و برخی دیگر از کشورهای پرجمعیت و دارای موقعیتهایی چون برزیل و آلمان به این موضوع معترض هستند و خواهان پیوستن به کشورهای عضو میباشند. وی به جنایت آمریکا در هیروشیما و ناکازاکی هم اشاره کرد و گفت: اکنون کشوری که هزاران نفر را در حادثه هیروشیما به خاک و خون کشید مدعی جهان عاری از سلاح هستهای بوده و این در حالی است که خود دارای دهها کلاهک هستهای است. جلیلی همچنین جنایات کشورهای غربی در 8 سال دفاع مقدس علیه نظام اسلامی را برشمرد و گفت: ما در جنگ صرفا با صدام نمیجنگیدیم بلکه تمامی این کشورها پشت سر صدام بودند و بعد از سالها همه کشورهای متحد به عراق حمله میکنند و با تمامی این جنایتها مدعی حقوق بشر میشوند. [ سه شنبه 92/10/10 ] [ 7:34 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
حجت الاسلام حسن روحانی در جلسه هیئت دولت، با گرامیداشت روز 9 دی گفت: حضور مردم در این روز، برای دفاع از اسلام و مقدسات و ادای احترام به اباعبداللهالحسین(ع) و حمایت از انقلاب و رهبری بود. [ سه شنبه 92/10/10 ] [ 7:32 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
فهرست مقدمه......................................................................................................1 سب خلفا ابزاری برای قتل شیعه........................................................................2 سب و لن در نگاه اسلام..................................................................................4 سب........................................................................................................4 نهی از سب در احادیث سنی.............................................................................8 لعن .........................................................................................................9 لعن به صاحبش بر می گردد.............................................................................9 لعن در قرآن..............................................................................................10 مصادیق لعن در قرآن....................................................................................10 لعن برخی صحابه در قرآن..............................................................................12 لعن در احادیث پیامبر....................................................................................13 لعن برخی صحاب توسط صحابه دیگر.................................................................14 دلائل برخی اهل سنت در رد لعن صحابه..............................................................17 رمز و حکمت لعن و تبری...............................................................................19 لعن و عدم تعارض آن با وحدت مسلمین................................................................20 لعن در مواردی جایز دانسته شده.........................................................................22 نتیجه ........................................................................................................28
مقدمه
عده ای دین را روشی برای زندگی تعریف می کنند ، در تمام ادیان دستور عمل هایی وجود دارد که گاهی همین دستورات ابزار دست شیطان می شود تا با آن اختلاف افکنی کند. بعد از وفات پیامبر(ص) و انشقاق بین مسلمانان ، ظلم های زیادی به اهل البیت (ع) وپیروان ایشان شد که تا به امروز نیز ادامه دارد . یکی از بهانه های آنها مسئله سب و لعن است . ما در این مقاله در صدد بررسی جواز و یا عدم جواز سب و لعن از منظر اسلام هستیم و با ادله نقلی مانند قرآن و روایات و سیره مسلمین و همچنین با مستندات تاریخی و تحلیل روانشناختی اثبات کنیم که سب از نظر شرع مقدس اسلام مطلقا حرام و ممنوع است؛ ولی لعن بر خلاف سب نه تنها جایز بلکه از نظر اجتماعی ضرورت دارد و در جواز لعن بین علمای اسلامی وحدت نظر وجود دارد و آنچه امروز بین وهابیت و طرفداران آنها رایج شده که لعن را به سب و شتم ضمیمه کرده و به کلی آنرا مخالف اسلام می دانند حرف بی اساس و باطلی است. در این چند صفحه برآن هستیم تا با واکاوی سب و لعن با استفاده از آیات و روایات به نتیجه ای روشن و مستند برسیم تا هم آب به آسیاب دشمن نریخته باشیم و هم وظیفه دینی خود را انجام داده باشیم
یکى از اتّهاماتى که همواره از طرف اهل سنّت به شیعه نسبت داده شده ، داستان سبّ ولعن بعضى از اصحاب و یاران پیامبر اکرم ( ص ) است ، که این امر در طول تاریخ باعث رنجهاى فراوان و گرفتاری هاى بىشمارى براى شیعه گردیده است ، و ما براى توضیح و پاسخ از این تهمت ناروا ناگزیریم مطالبى جهت روشن شدن افکار و اندیشهها تقدیم نماییم .
سبّ خلفا ابزارى براى فتوا به قتل شیعه به شهادت تاریخ وسیرهنویسان ، سلاطین وخلفاء مستبدّ همیشه از این موضوع براى قتل عام ونابودى شیعه استفاده کردهاند همانگونه که صاحب کتاب «المنتظم » به این نکته اشاره کرده و مىگوید : حکّام وسردمداران قدرت هر وقت که مىخواستند فردى شیعى مذهب را تعقیب و دستگیر وسپس او را مجازات کنند به جرم فحش وناسزا به أبو بکر وعمر بود ، نه اینکه چون پیرو على ( ع ) است ، ویا از آن حضرت دفاع کرده است(1) ابن اثیر در حوادث سال 407 هـ مىنویسد : در این سال در تمام شهرهاى آفریقا شیعیان را به جرم سبّ ولعن شیخین ( أبو بکر و عمر ) از بین بردند.(2) سرخسى از فقهاء بزرگ اهل سنّت این چنین فتوا داده است : هر کس در باره خلفا سخنى بگوید که در آن طعن و اعتراض باشد ، ملحد و بىدین است و از مسلمانى خارج شده است ، و دواى درد چنین شخصى اگر توبه نکند ، شمشیر است(3) فاریابى از دانشمندان اهل سنت مىگوید : کسى که أبو بکر را سبّ و شتم کند کافر است ومن بر جنازه او نماز نمىخوانم. سؤال کردند : چنین شخصى گوینده «لا إله إلّا اللّه » است ، پس با جنازه او چه کنیم؟ گفت : دست به بدنش نزنید ، بلکه به وسیله چوب او را بردارید و در میان خاک پنهان کنید(4) أبو هریره مىگوید : از پیامبر ( ص ) شنیدم که فرمود : هر کس أبو بکر و عمر را سبّ و لعن کند ، هفتاد هزار فرشته در آسمان او را لعنت مىکنند.(5) ............................................................................................................................................................ 1.المنتظم : 2 / ( ص )36 ، وضوء النبى ( ص ) . 2.الکامل : 9 / 110 . 3.اصول السرخسى : 2 / 134 . 4.المغنى : 2 / 419 ، الشرح الکبیر : 10 / 64 - الصارم المسلول از ابن تیمیّة : 575 . 5. تاریخ بغداد : 5 / 280 . زمینه صدور فتواهایى خشن بر ضدّ شیعه ، احادیثى است که با استفاده از نام پیامبر اکرم ( ص ) ساخته شده است ، و جالب است سخن سرخسى را مرور کنید که گفت : کسى که أبو بکر و عمر را لعنت کند اگر توبه نکند دواى او شمشیر است ، و سپس به این فتواى خشنتر بنگرید که مىگوید : «وأنّه إذا تاب لا تقبل توبته بل یجب قتله » اگر توبه هم کرد پذیرفته نمىشود ، بلکه باید کشته شود .(1) نتیجه این سخنان اعمّ از احادیث دروغینى که در فضائل ساختگى اشخاص در لابلاى کتابهاى حدیثى و تفسیرى و تاریخى نوشته شده و یا فتواهایى که به قلم مدّعیان فقاهت صادر شده ، جز قتل و خون ریزى انسانهاى بىگناه نبوده است . به یک نمونه از جنایات تاریخى که محصول این اندیشههاى دروغین است اشاره مىکنیم و قضاوت را به شما خواننده محترم واگذار مىکنیم . سلطان مراد چهارمین پادشاه عثمانى در صدد جنگ افروزى علیه ایران بود ، و لذا به بعضى از دانشمندان اهل سنّت متوسّل شد تا جهت شعله ور کردن فتنه جنگ داخلى بین مسلمانان فتوایى از آنان بگیرد ، ولى هیچ یک از علماء و دانشمندان جرأت این کار را نداشت و به خود اجازه نداد تا مسبّب قتل و خون ریزى شود ، امّا یک جوان دین فروش به نام «نوح افندى » که بویى از فقه و انسانیّت به مشامش نرسیده بود ، در کمال وقاحت و بىشرمى فتوایى صادر کرد که در آن ابتدا کفر شیعه را ثابت و سپس قتل او را واجب مىکرد ، متن فتواى او چنین است : «من قتل رافضیّاً واحداً وجبت له الجنّة » . هر کس یک نفر از شیعیان را بکشد بهشت بر او واجب مىشود . با صدور این فتوا دهها هزار نفر به قتل رسیدند ، و تنها در حادثه خونین «حلب » چهل هزار نفر از شیعیان این شهر کشته شدند.(2)
........................................................................................................................ 1.رسائل ابن عابدین : 1 / 364 . 2.رجوع کنید به مجلّه تراثنا ج 6 ، ص 32 ، ( موقف الشیعة من هجمات الحضومى ) [ جمعه 92/7/12 ] [ 8:24 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
1- لعن و عدم تعارض آن با وحدت مسلمانان
مسأله ی لعن و نفرین به عنوان مکانیسمی برای ابراز تنفر و برائت از مصادیق زشتی نقش مهمی در تقویم شخصیت عقیدتی و روحی انسان مؤمن داشته و سهل انگاری در آن به بی تفاوتی و در هم رفتن مرزهای هویت دینی و اخلاقی خواهد انجامید و صد البته به صورت طبیعی انسان مؤمن با مطالعه ی صفحات واقعی تاریخ گذشته ی مسلمین و مشاهده ی جلوه های نفاق و ستم و انحراف به خشم می آید و سینه ی او مالامال از نفرت نسبت به جنایتکاران می شود. البته باید توجه داشت که در مورد افراد، باید تنها افرادی را لعن کرد که براهینی مبنی بر شمرده شدن آن افراد از مصادیق لعن وجود داشته باشد و در مصادیقِ اختلافی و مشکوک نیز، باید با اقام? دلیل، لعن کرد و جایز نیست این کار را بدون دلیل و حجّت انجام داد و لعن افرادی از صحابه که دلیلی برای لعن آنان وجود ندارد، سبب خدشهدار شدن وحدت میان مسلمانان است. و نیز باید توجه داشت که به جای مبالغه در بکارگیری ادبیات لعن در محافل و منابر و رسانه ها، نقد علمی مستدلانه و منصفانه را دستور کار خود قرارداده و فرهنگ و ادبیات آن را در میان مردم نهادینه کنیم. مصلحت برتر همگرایی و وحدت مسلمین هم جز این حکم نمی کند که هر گونه تعابیر خشن و غلیظ که توهین به مقدسات توده ی عظیمی از مسلمانان محسوب می شود کنار گذاشته شود و به جای آن، همه در این اندیشه باشند که با پرهیز از مباحث حاشیه ای راههای عملی برای پیشبرد اهداف اصلی اسلام و مسلمین را یافته، دنبال کنند؛ و سیره عملی معصومین علیهم السلام بهترین دلیل بر اتخاذ چنین روشی است همچنان که با نگاهی به سیره امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، شاهد برخی راهنمایی های ایشان به خلیفه دوم عمر برای حفظ و تقویت اسلام و مسلمانان هستیم :
........................ 1-تاریخ الطبری : ج 3 ص 616 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 135 ، شرح نهج البلاغة : ج 12 ص 220 . خدایا،چه شورایى! چه وقت در برترى من بر اوّلىِ آنها (ابوبکر) تردید افتاد که اکنون با اینان برابر شمرده مى شوم؟! ولى به ناچار ) و براى حفظ اسلام ،( با آنان در فرود و اوج ، همگام و همراه شدم؛ امّا یکى به کینه از من کناره گزید و دیگرى(عبدالرحمن بن عوف) به برادر زنش گروید و چیزهایى دیگر...».(1) همچنین در کتاب شرح نهج البلاغه آمده که حضرت علی(علیه السلام) به ابن عباس گفت: از این رو داخل در جلسه شورا شدم که پیش از این عمر مى گفت که پیامبر خدا فرموده است: « نبوّت و امامت، با هم در یک خانه جمع نمى شوند» . من در پیش دید مردم در شورا داخل شدم تا تناقض کردارش را با روایتى که نقل کرده است ، روشن کنم».(2)
1-نهج البلاغة : الخطبة 3 ؛ الإرشاد : ج 1 ص 287 ؛ معانی الأخبار : ص 361 ح 1 ؛ علل الشرائع : ص 150 ح 12 ؛ الأمالی للطوسی : ص 372 ح 803 ؛ الاحتجاج : ج 1 ص 452 ح 105 ؛ المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 204 ؛ نثر الدرّ : ج 1 ص 274 ؛ تذکرة الخواصّ : ص 124. 2- شرح نهج البلاغه ، ج 1، ص 189.
لعن در مواردى جائز دانسته شده است : 1 – لعن بر کافران :خداوند متعالى در قرآن کریم مى فرماید: «همانا کسانى که کافر شدند و با عقیده کفر مردند، خداوند و فرشتگان و مردم بر آن ها لعنت مى فرستند.» (1) 2 – لعن بر مشرکان :در قرآن کریم آمده است : «و (خدا) مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد مى برند، کیفر مى دهد. حوادث سویى (که براى م?منان انتظار مى کشند) بر خودشان نازل شود و خداوند بر آن ها خشم گرفته و آنان را از رحمت خود دور ساخته و دوزخ را برایشان آماده کرده است ، و چه بدسرانجامى است.» (2) 3 – لعن بر مرتدان :آن ها که اسلام را پذیرفته ، سپس از آن بازگردند، مورد لعن پروردگار قرار مى گیرند: «چگونه خداوند گروهى را هدایت کند که پس از ایمان آوردن و گواهى دادن به حقانیت رسول ، و در حالى که نشانه هاى روشن براى آن ها آمد، کافر شدند؟ و خدا گروه ستمکاران را هدایت نخواهد کرد. کیفر آن ها این است که نفرین خداوند و فرشتگان و مردم همگى براى آن ها است (3) 4 – لعن بر منافقان :خداوند سبحان در چند آیه از قرآن کریم ، منافقان را لعن کرده است ؛ از جمله مى فرماید: «خداوند به مردان و زنان منافق و کافران وعده آتش دوزخ داده است . جاودانه در آن خواهند ماند. همان براى آن ها بس است و خدا آن ها را از رحمتش دور ساخته ، عذاب پایدارى براى آنان است (4) 5-لعن بر ستمگران :در قرآن مجید آمده است : «الا لعنه الله على الضالمین» (5)؛هان لعنت خدا بر ستمکاران باد! ............................................ 1- بقره (2)، 161? 2- بقره (2)، 89? [ جمعه 92/7/12 ] [ 8:23 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
با تتبّع تاریخی در می یابیم که خود صحابه نیز برخی صحابه دیگر را لعن می کردند . .
لعنک الله فان مثلک کمثل الکلب. إن تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث. قال عمرو: لعنک الله فان مثلک کمثل الحمار یحمل أسفاراً (خداوند تو را لعنت کند، تو مانند سگى مى مانى که اگر تحت فشار قرار گیرد زبان از کام درآورد و اگر رهایش کنى زبان از کام درآورد. عمرو گفت: خدا تو را لعنت کند تو مانند الاغى هستى که کتاب ها را حمل مى کنى. و نیز عمر بن خطاب، خالد بن ولید را به جهت کشتن مالک ابن نویره مورد لعنت قرار داد. و عبد الله بن عمر هم فرزندش را سه بار لعن و نفرین کرده است. «کسی که در او احتمال خطا و اشتباه میرود و عصمت او از خطا ثابت نشده است، سخن او حجت نیست، چگونه میتوان به سخن آنان استناد کرد، در حالی که احتمال خطا میرود؟ و چگونه بدون دلیل متواتر، ادعای عصمت برای آنان میشود و چگونه میتوان قومی را تصوّر کرد که اختلافشان جایز باشد؟ و چگونه ممکن است دو معصوم با هم اختلاف داشته باشند؟ در حالی که همه صحابه اتفاق نظر دارند که میتوان با صحابه مخالفت کرد. چرا ابوبکر و عمر نمیپذیرند که کسی بر اساس اجتهاد، مخالف آنان باشد، بلکه در مسائل اجتهادی بر هر مجتهد واجب میدانند که از اجتهاد خودش پیروی کند؟»(1) . شوکانی به ظاهرِ عنوانِ «منابع تشریع» اعتراض کرده و گفته که حجت نیست، چون خداوند جز حضرت محمد صلی الله علیه وآله را به سوی این امت برنیانگیخته و ما جز یک پیامبر و یک کتاب آسمانی نداریم و همه امت مأمورند که از کتاب خدا و سنت پیامبرش اطاعت کنند و در این مورد فرقی میان صحابه و دیگران نیست. همه مکلف به تکالیف دینی و پیروی از کتاب و سنتاند. پس هر کس بگوید پس از قرآن و سنت پیامبر و آنچه به این دو بر میگردد، حجتی دیگر در دین خداوند است، در دین خدا حرف نادرستی گفته است.(2) .............................................. 1-المستصفی، ج1، ص135.
هل الإیمان إلاّ الحبّ و البغض»(1)؛ آیا دین غیر از حبّ و بغض است؟ این حب و بغض در مورد افراد و مصادیق خاص نیز جاری است مانند قول رسول خدا صلی الله علیه وآله خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام: «یا علی، حبّک ایمان و بغضک نفاق و کفر؛(2) ای علی! دوستی با تو ایمان و کینه ورزی با تو نفاق است. .......................................
1-بحارالانوار، ج66، ص241.
................................... احزاب:21. [ جمعه 92/7/12 ] [ 8:17 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
ب)لعن برخی صحابه خاص در قرآن وَ إِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً(1)؛ ای رسول ما به یاد آور وقتی را که به تو گفتیم خدا البته به همه افعال و افکار مردم محیط است و ما رؤیائی که به تو ارائه دادیم جز برای آزمایش و امتحان مردم نبود، و درختی که به لعن در قرآن یاد شده و ما به ذکر این آیات عظیم آنان را می ترسانیم و لکن بر آنان طغیان و کفر و افکار شدید چیزی نیفزاید . مراد از شجره ملعونه در قرآن، شجره و نسب حکم بن ابی العاص است و مقصود از رؤیا، رؤیایی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در خواب دیدند که فرزندان مروان بن حکم یکی پس از دیگری بر منبرش می نشینند(2)
......................................... 1- اسراء: 60 2- تفسیر فخر رازی، ج21، ص 365 .
لعن در احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله ایشان می فرمود:« خدا لعنت کند شراب، شرابخوار، ساقی، بایع و مشتری آن را و...»(2) و نیز می فرمود: « خدا لعنت کند گیرنده ربا و دهنده و نویسنده و شاهد آنرا(3) لَعَنَ رَسُولُ اللّه الحَکَمَ وَوَلَدَهُ(5)؛ پیامبر حکم بن عاص و فرزندان او را لعن کرد. و نیز مروان و پدرش مورد لعن رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار گرفتند. حاکم نیشابوری در کتابش مستدرک می گوید: «رسول الله لعن أبا مروان ومروان فی صلبه»(6)؛ پیامبر پدر مروان را لعن کرد در حالیکه مروان در صلب او بود . ............................................... 1- مسند احمد، ج2، ص152-225 2-- سنن ابی داوود، ج3، ص366؛ مسند احمد، ج1، ص316 3- همان، ج1، ص93. 4- مسند احمد، ج4، ص5. 5- مستدرک، ج4، ص528. همراه با گروهى از عبدالله عمر خواستیم براى ما حدیثى بگوید، او گفت: پیامبر درباره ابوسفیان در حالى که سوار بر مرکبى بود و معاویه و برادرش از پیش و از پس او در حرکت بودند، فرمود: «اللهم العن القائد و السائق و الراکب، قلنا أنت سمعت رسول الله(صلى الله علیه وآله)؟ قال نعم، و الاّ فصُمتا أذنایط، کما عُمیتا عیناى»(1)؛ خدایا لعن فرما جلودار، پیرو و سواره را؛ پرسیدیم که تو خود از رسول خدا شنیدى؟ گفت: آرى، و چنان چه دروغ بگویم دو گوشم کر باد، همچنانکه دو چشمم نابیناست.
اللّهُمَّ الْعَنْ أباسُفْیانَ...»( 2)؛ همچنین ابن براء از پدرش «براء ابن عازب» نقل می کند که ابوسفیان همراه معاویه به سوى پیامبر صلى الله علیه وآله مى آمدند، آن حضرت فرمود: «اللهم العن التابع و المتبوع، اللهم علیک بالأقیعس، قال ابن البراء لأبیه: من الأقیعس؟ قال: معاویه»(3)؛ بارخدایا پیرو و جلودار را لعنت کن، خدایا اقیعس را به تو واگذار مى کنم، ابن براء مى گوید: به پدرم گفتم اقیعس کیست؟ پاسخ داد: معاویه.
[ جمعه 92/7/12 ] [ 8:15 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
جوهری می نویسد: اللعن، الطرد والابعاد من الخیر(1) ؛ لعن، راندن و دور کردن از خوبی ها است . همچنین لعن بیزاری از اعمال زشت یک فرد است. راغب اصفهانی می گوید: «لعن به معنای طرد و دور کردن با غضب است. لعن اگر از طرف خداوند باشد در آخرت به معنای عقوبت و در دنیا به معنای انقطاع از قبول رحمت و توفیقش است. واگر از طرف انسان باشد به معنای دعا و نفرین و در خواست بر ضرر غیر است».(2) در این گونه موارد مثلا گفته می شود: "خدا فلانی را نیامرزد، کاری کرد که عده ای را به کشتن داد." این تعبیر هیچ بار منفی ای ندارد و دعای بر علیه شخصی است که کار پستی مرتکب شده است؛ بنابراین خدایا فلانی را لعن کن؛ یعنی از او نگذر، او را نیامرز . لعن و نفرین به صاحبش برمىگردد ابو حمزه ثمالى مىگوید : از حضرت باقر العلوم ( ع ) شنیدم که فرمود : «إنّ اللعنة إذا خرجت من فیّ صاحبها تردّدت بینهما ، فإن وجدت سماغاً ، وإلّا رجعت على صاحبها »(3) لعن و نفرین وقتى که از دهان شخص خارج مىشود اگر اهلش را نیافت به صاحبش برمىگردد . ابن حجر عسقلانى از ابو داود و او از ابو الدرداء با سندى خوب نقل مىکند که : لعنت و سبّ افراد به طرف آسمان بالا مىرود ، درهاى آسمان به رویش بسته مىشود ، پس برمىگردد به زمین و به چپ و راست مىرود ، اگر اهلش را پیدا نکرد ، به شخص لعنت کننده برمىگردد.(4) .............................................. 1. صحاح جوهری ج 6 ص 2196 - لسان العرب ج 13 ص 387 3.کافى : 2 / 360 ، وسائل الشیعة : 12 / 301 . 4. فتح البارى : 10 / 389 ، مسند احمد : 1 / 408 ، کنز العمّال : 3 / 617 ح 8193 . لعن در قرآن وَ إنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتی إِلی یَوْمِ الدِّینِ »(1)؛ و همانا لعنت من برتوست تا روز جزا. إنَّ اللهَ لَعَنَ الْکافِرینَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعیراً (2) ؛ همانا خداوند لعنت کرده کافران را و برای آنان جهنم را آماده نموده است. آنهایی که به دستور پیامبران ایمان نیاورده و کافر شدند؛ « لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی إِسْرائِیلَ عَلی لِسانِ داوُدَ وَعیسَی بْنِ مَرْیَمَ (3)؛ لعنت شدند کسانی که از بنی اسرائیل کافر شدند، به زبان داود و عیسی بن مریم. ألا لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظّالِمینَ(4)؛ آگاه باش لعنت خدا بر ظالمان است. وَالْخامِسَةُ أنَّ لَعْنَةَ اللهِ عَلَیهِ إنْ کانَ مِنَ الْکاذِبینَ (5)؛ و بار پنجم قسم یاد کند که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغ گویان باشد.
...................................... 1- ص: 78.
وَالَّذینَ یُؤْذوُنَ اللهَ وَ رسُولَهُ لَعَنَهُمَ اللهُ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ (1)؛ وکسانی که خدا و رسول را اذیت می کنند خداوند آنان را در دنیا و آخرت مشمول لعنت خود قرار داده است. إِنَّ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ(2)، کسانی که به زنان با ایمان و پاک دامن بی خبر از کار بد تهمت بستند محققاً در دنیا و آخرت ملعون شدند.
وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجززاءُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضَبَ اللهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذابَاً عَظیماً (3)؛ و هرکس مؤمنی را به عمد بکشد مجازاتش آتش جهنم است که در آن جاوید معذب خواهد بود. خدا بر او خشم و لعنت کند، و عذابی بسیار شدید برایش مهّیا سازد.
وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فِیها هِیَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللهُ وَلَهُمْ عَذابٌ مُقیم(4)؛ خدا مرد و زن از منافقان و کافران را وعده آتش دوزخ و خلود در آن داده، همان دوزخ برای کیفر آنان کافی است، و خدا آنان را لعن کرده و برای آنان عذاب ابدی است. فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الاَْرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمْ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَی أَبْصَارَهُمْ (5)؛ شما منافقان اگر از فرمان خدا و طاعت روی برگردانید یا در زمین فساد و قطع رحم کنید باز هم امید دارید؟ اینان همین منافقانند که خدا آنان را لعن کرده و گوش و چشمشان را کور گردانید.
................................. 1-احزاب: 57. 2-نور: 23. ب)لعن برخی صحابه خاص در قرآن وَ إِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً(1)؛ [ جمعه 92/7/12 ] [ 8:8 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
«یا أباذر! سباب المسلم فسوق ، وقتاله کفر »(1)اى ابوذر! دشنام دادن و لعن مسلمان باعث فسق و جنگ با او سبب کفر مىشود . در بعضى دیگر از احادیث اهل بیت ( ع ) سبّ مؤمن حرام شمرده شده است ، همانگونه که شیخ انصارى ( ره ) با استناد به آن فتواى به حرمت داده است و مىگوید : «سبّ المؤمن حرام فى الجملة بالأدلّة الأربعة ، لأنّه ظلم وإیذاء وإذلال » (2) فحش دادن و ناسزا گفتن به مؤمن حرام است فى الجمله ، چون ظلم و اذیّت و آزار و کوچک و حقیر ساختن او است . ابو بصیر از امام باقر ( ع ) و آن حضرت از جدّش رسول خدا ( ص ) نقل مىکند که فرمود : «سباب المؤمن فسوق وقتاله کفر ، وأکل لحمه معصیة ، وحرمة ماله کحرمة دمه » (2) سبّ مؤمن فسق و جنگ با او کفر است ، خوردن گوشت او گناه ، و مالش مانند خون او حرام است. و در روایاتى دیگر از فحش دادن مذمت شده است مانند این حدیث از حضرت باقر ( ع ) که فرمود : إنّ اللّه یبغض الفاحش المتفحّش . (3) خداوند دشمن انسانهاى بدزبان و فحّاش است . روایاتى که در آن ائمّه معصومین ( ع ) شیعیان و پیروانشان را منزّه از بدزبانى و فحش مىدانند ، مانند این حدیث از امام سجّاد و باقر ( ع ) و به نقل از مولا على بن ابى طالب ( ع ) که آن حضرت در وصیتى فرموده است : «ولا تتکلّموا بالفحش فإنّه لا یلیق بنا ولا بشیعتنا ، وإنّ الفاحش لإ؛ یکون صدیقاً » (4) به ناسزا سخن نگویید ، چون سزاوار شأن و مقام ما و شیعیان ما نیست ، و همانا فحش دهنده راستگو نمىباشد . ................................................ 1.أمالى طوسى : 537 ، وسائل الشیعة : 12 / 281 . 2.کافى : 2 / 36 ح 2 ، ومن لا یحضره الفقیه : 3 / 569 ، و4 / 377 . 3.کافى : 2 / 324 . 4.مستدرک الوسائل : 12 / 82 ح 13575 ، دعائم الاسلام : 2 / 352 .
و امام صادق ( ع ) به دوستان و یارانش سفارش مىکند و دستور مىدهد : به کسى ناسزا نگوئید و از بدگوئى و فحش دادن به دیگران دورى کنید ، تا هنگام ملاقات با دیگران بگویند: «رحم اللّه جعفراً ، قد أدّب أصحابه ، فأحسن تأدیبهم » (1) خدا جعفر را بیامرزد ، چه نیکو یارانش را تربیت کرده است . حضرت امام على بن ابى طالب ( ع ) پیروانش را از دشنام دادن به دشمنى مانند معاویه و لشکریانش برحذر مىدارد و مىفرماید : «إنّىأکره لکم أن تکونوا سبّابین » من دوست ندارم که شما فحش و ناسزا به آنان بگوئید ، و اگر بجاى فحش أعمال ناشایست آنان را با منطق و برهان بیان کنید زیباتر و به عدالت نزدیکتر خواهد بود.(2) و فرزند آن امام بزرگوار امام صادق ( ع ) وقتى که مىشنود یکى از یاران آن حضرت در مسجد با صداى بلند از دشمنان اهل بیت بدگوئى مىکند مىفرماید : «ما له لعنه اللّه! تعرّض بنا ، قال اللّه سبحانه وتعالى : (وَلَاتَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ )... . »(3) چه شده است او را ، خدا لعنتش کند ، چرا زبان دشمنان ما را علیه ما باز مىکند؟ مگر سخن وحى را در کتاب حق قرآن مجید نشنیده است که خداوند مىفرماید : به افرادى که غیر از خدا را مىخوانند ناسزا نگوئید ، زیرا آنها متقابلاً بدون علم و آگاهى به خدا ناسزا خواهند گفت .
............................................... 1.مأساة الزهراء ( س ) : 1 / 368 . 2.نهج البلاغه : خ 206 ، شرح ابن ابى الحدید : 11 / 21 . 3.بحار الانوار : 71 / 217 . نهى از سبّ در احادیث اهل سنّت : عبد اللّه بن مسعود از پیامبر اکرم ( ص ) نقل مىکند که آن حضرت فرمود : «سباب المسلم فسوق » (1) سبّ و لعن مسلمان موجب فسق است . ابو هریرة از رسول خدا ( ص ) نقل مىکند که فرمود : «إیّاکم والفحش فإنّ اللّه یبغض الفاحش المتفحّش »(2) از فحش و ناسزا گوئى دورى کنید ، زیرا خداوند دشمن انسانهاى فحّاش و بد زبان است . عن رسول اللّه ( ص ) قال : یا عائشة! إنّ اللّه لا یحبّ الفاحش المتفحّش » (3) پیامبر خدا ( ص ) به عایشه فرمود : خداوند فحش دهنده بدزبان را دوست ندارد . بنابراین «سب» مطلقاً در اسلام حرام است و هر فرد عاقل و دانایی از دشنام و ناسزاگویی و بددهانی رویگردان است و از آن بهره نمی گیرد.
..................................................... 1. صحیح بخارى : 171 ح 48 ، کتاب الایمان - باب خوف المؤمن من أن یحبط عمله . صحیح مسلم : 1 / 58 ، باب قول النبى ( ص ) : «سباب المسلم فسوق » 2.مسند الحمیدى : 2 / 490 ، صحیح ابن حبّان : 12 / 507 ، الجامع الصغیر للسیوطى : 1 / 283 ح 1853 ، کنز العمال : 3 / 598 ح 8088 . 3.سنن أبى داود : 2 / 435 ، المستدرک : 1 / 12 ، سنن نسائى : 6 / 482 .
لعن اما مسأله لعن با سب فرق می کند لعن به معنی راندن و دور کردن از خوبی است. [ جمعه 92/7/12 ] [ 8:7 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
|
|
[ : ] [Weblog Themes By : نظر بده بعد برو موفق باشید > |