سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مقاله های برگزیده و
مقاله های جمع آوری شده را در اینجا به نمایش می گذاریم . 
رهبر معظم ‌انقلاب مطرح فرمودند
لزوم تشکیل مرکز فراقوه‌ای در خصوص مسأله زن و خانواده/ رشته‌های تحصیلی و مشاغل ناسازگار با طبیعت زنان به آنان تحمیل نشود

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نگاه مادی و غیرالهی به هستی و جهان را ریشه انحراف عمیق تفکرات غربی درباره زن برشمردند و افزودند: نگاه کاسب‌کارانه به ظرفیت زنان در مسائل اقتصادی از جمله اشتغال و نگاه تحقیرآمیز به زن و تنزل‌دادن او به وسیله‌ای برای اطفای شهوات مردان، مبانی‌ای است که تفکرات غربی را درباره زنان، کاملاً ظالمانه و متحجرانه ساخته است.

خبرگزاری فارس: لزوم تشکیل مرکز فراقوه‌ای در خصوص مسأله زن و خانواده/ رشته‌های تحصیلی و مشاغل ناسازگار با طبیعت زنان به آنان تحمیل نشود

-------------------------------

 

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای صبح امروز(شنبه) در دیدار صدها نفر از زنان فرهیخته و نخبه، تشکیل یک مرکز عالی فرا‌قوه‌ای را برای تدوین راهبردی صحیح در قبال مسئله «مهم زن و خانواده»، ضروری خواندند و افزودند: دستیابی به این راهبرد همه‌جانبه و قابل اجرا، نیازمند سه مسئله است: پرهیز کامل از مرجعیت دادن به تفکرات «غلط، کلیشه‌ای و متحجر غربی» در امور زنان، تکیه بر متون و معارف ناب اسلامی و پرداختن به مسائلی که حقیقتاً مسائل اصلی زنان محسوب می‌شوند.

ایشان با تبریک میلاد پربرکت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها، تقارن این میلاد خجسته را با هفته زن و روز تکریم مادر، فرصتی برای درس گرفتن از زندگی بانوی دو عالم حضرت صدیقه کبری(س) برشمردند.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به معصومیت و مقامات معنویِ عالی و برتر آن حضرت؛ آن هم در سن جوانی افزودند: باید با نگاهی نو و دقیق به زندگی سیده زنان عالم، خصلت‌های برجسته ایشان نظیر تقوا، عفت، طهارت، مجاهدت، شوهرداری، فرزندداری، سیاست‌فهمی و حضور در مهم‌ترین عرصه‌های حیات یک انسان را به معنای واقعی کلمه، الگو قرار داد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، برخورداری ایران اسلامی از انبوه زنان فرزانه، تحصیلکرده، خوش‌فکر و ممتاز را از نعمات الهی و جزء بزرگترین افتخارات جمهوری اسلامی خواندند و خاطرنشان کردند: این واقعیت که در تاریخ ایران بی‌سابقه است، مدیون نگاه مبارک و پرطراوت اسلام و دیدگاه‌های کارگشای حضرت امام خمینی(ره) است.

ایشان بروز کاملاً برجسته هویت و شخصیت مستقل زن ایرانی در عرصه دفاع مقدس را یک نقطه درخشان دیگر برشمردند و از «عظمت و صبر و استقامت پرشکوه» مادران و همسران شهیدان و جانبازان تجلیل کردند.

رهبر انقلاب اسلامی مسأله زن را از جهات مختلف برای جامعه بشری درخور فکر و تحقیق و پیگیری دانستند و سه جهت مهم را در این زمینه مطرح کردند:

اول: چگونه می‌توان از ظرفیت عظیم زنان، به شکل صحیح و سالم استفاده کرد؟

دوم: بهره‌گیری از مسأله ظریف و حساس جنسیت در روند تعالی و نه انحطاط بشر، چگونه امکان‌پذیر است.

و سوم: با توجه به تفاوت‌های طبیعی زن و مرد، چه رفتاری باید در جامعه بشری نهادینه شود که جلوی ظلم به زن را در خانواده و اجتماع بگیرد؟

ایشان در همین زمینه، زن و خانواده را دو مسئله غیر قابل تفکیک برشمردند و خاطرنشان کردند: هر کس اگر مسأله زن را جدا از مسأله خانواده مورد بررسی قرار دهد، در فهم مسأله و تشخیص علاج آن، دچار اختلال می‌شود.

رهبر انقلاب، برای پاسخ به سوالات مطرح شده و بررسی همه ابعاد مسأله زن و خانواده، تشکیل مرکزی مطالعاتی و کاری را لازم خواندند و افزودند: این مرکز فراقوه‌ای باید راهبردی صحیح و همه‌جانبه را درباره «زن» تدوین کند و با پیگیری‌های لازم این راهبرد را اجرایی نماید.

ایشان تدوین این راهبرد و پرداختن به مسأله زن را در هر دستگاه یا مرکزی، نیازمند پای‌بندی به الزاماتی مهم برشمردند.

رهبر انقلاب در تبیین این الزامات، ابتدا «پرهیز و دوری کامل از فرآورده‌های غربی» را مورد تأکید قرار دادند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: غربی‌ها به دلایل مختلف، مسأله زن را بد فهمیده‌اند اما همان فهم غلط و تباه‌کننده را سکه رایج دنیا کرده‌اند و با هوچی‌گری، مجال حرف زدن به دیگران و مخالفان را نمی‌دهند.

ایشان افزودند: البته باید از دیدگاه غربی‌ها درباره ابعاد مختلف مسأله زن آگاه بود اما باید با ایستادگی در مقابل مرجعیت این افکار، ذهن را از این تفکرات «کهنه اما نو نما» و «خائنانه اما ظاهراً دلسوزانه»، تخلیه کرد چرا که این تفکرات، مطلقاً نمی‌تواند هدایت و سعادت جوامع بشری را به دنبال بیاورد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، نگاه مادی و غیرالهی به هستی و جهان را ریشه انحراف عمیق تفکرات غربی درباره زن برشمردند و افزودند: نگاه کاسب‌کارانه به ظرفیت زنان در مسائل اقتصادی از جمله اشتغال و نگاه تحقیرآمیز به زن و تنزل دادن او به وسیله‌ای برای اطفای شهوات مردان، مبانی دیگری است که تفکرات غربی را درباره زنان، کاملاً ظالمانه و متحجرانه ساخته است.

ایشان با استناد به برخی مقالات و کتاب‌هایی که در غرب درباره اوضاع واقعی زنان، منتشر می‌شود افزودند: اگر می‌خواهیم نگاه ما به مسأله زن، «سالم، منطقی، دقیق و راه‌گشا» باشد، باید از افکار غربی در مسائلی نظیر اشتغال و برابری جنسی کاملاً فاصله بگیریم.

ایشان «برابری جنسی زن و مرد» را از جمله حرف‌های کاملاً غلط غرب خواندند و افزودند: برابری همیشه به معنای عدالت نیست، عدالت همیشه حق است، اما برابری گاه «حق» است و گاه «باطل».

رهبر انقلاب این سؤال را مطرح کردند که با کدام منطق باید زنان، که خداوند آنان را از لحاظ جسمی و عاطفی برای منطقه ویژه‌ای از زندگی آفریده است، در عرصه‌هایی وارد کنیم که آنها را دچار رنج و سختی می‌کند؟

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر نگاه انسانی اسلام به مسأله زن افزودند: در بسیاری از مسائل از جمله سیر مقامات معنوی، هیچ تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد اما قالب‌ها متفاوت است و این واقعیت در کنار عرصه‌های مشترک، منطقاً عرصه‌های متفاوتی را نیز به همراه می‌آورد.

رهبر انقلاب با انتقاد از زیربنای فکری بسیاری از کنوانسیون‌های جهانی خاطرنشان کردند: اصرار غربی‌ها روی این زیربنای غلط، جامعه بشری را تباه می‌کند؛ به همین دلیل برای دست‌یابی به نگاه صحیح و متوازن، باید از این مبانی برحذر بود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تبیین دومین الزام دست‌یابی به راهبرد صحیح در مسأله زن، تکیه بر متون اسلامی را ضروری خواندند.

ایشان افزودند: در نگاه به مسأله زن، نباید هر چیزی را که به نام دین بر سر زبان‌هاست قبول کرد اما باید اصولی را که شایستگان با شیوه درست استنباط از «قرآن و سنت و حدیث» ارائه می‌کنند، تکیه‌گاه اصلی قرار داد.

رهبر انقلاب، دوری از مسائل فرعی و پرداختن به مسائل اصلی را سومین الزام دست‌یابی به راهبرد صحیح در مسأله زن خواندند و خاطرنشان کردند: مسأله خانواده بخصوص «سلامت، امنیت و آرامش زن در خانواده»، مسأله‌ای اصلی است که باید به آن پرداخت.

ایشان تأکید کردند: باید عوامل سلب آرامش و سکینه روحی زن در خانواده را جست‌وجو کرد و با شیوه‌های گوناگون از جمله قانون و تبلیغ صحیح، این موانع را برطرف کرد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با ابراز تأسف از اینکه در محیط‌های قدیمی و جدید، زن موجودی درجه 2 و موظف به خدمت‌گزاری تصور می‌شود، افزودند: این مسأله، درست نقطه مقابل نگاه فقه مترقی اسلام به زن است.

رهبر انقلاب افزودند: متأسفانه برخی، چیزهایی را از اسلام می‌گیرند اما برای اینکه غربی‌ها بدشان نیاید، مسائلی از غرب را هم به آن اضافه می‌کنند که این قابل قبول نیست.

رهبر انقلاب برخورداری زن از فرصت تحصیل و رشد و تعالی را یک ضرورت برشمردند و  خاطرنشان کردند: برخلاف برخی دیدگاه‌ها، اشتغال از مسائل اصلی مربوط به زنان نیست. البته اشتغال و مدیریت، مادام که با مسأله اصلی یعنی خانواده منافاتی پیدا نکند، ایرادی ندارد.

ایشان با اشاره به مسائلی که درباره تحصیل زنان در برخی رشته‌های تحصیلی دانشگاهی مطرح شد افزودند: اگر در این مسأله تفاوتی هم باشد، ضدعدالت نیست چرا که نباید رشته‌های تحصیلی و مشاغلی که متناسب با طبیعت زنان نیست، به آنان تحمیل شود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: اینکه زنان برخی مشاغل را برعهده نگیرند، هیچ ننگ و نقصی نیست بلکه آن چیزی غلط است که متناسب با طبیعت الهی زن نباشد.

رهبر انقلاب اسلامی در پایان بیانات‌شان، زنان فهمیده و تحصیلکرده و ممتاز را، بهترین اشخاص برای پیگیری صحیح مسائل زنان خواندند و آنان را به تلاش در این زمینه دعوت کردند.

پیش از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، خانم مولاوردی معاون رئیس‌جمهور در امور زنان و خانواده در گزارشی از مسائل مربوط به زنان گفت: به لحاظ شاخص سلامت و مشارکت اجتماعی بانوان، از وضع بسیار خوبی در منطقه برخورداریم و زنان جامعه نقش مؤثر و بی‌بدیلی در تحقق شعار «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» خواهند داشت.


[ یکشنبه 93/1/31 ] [ 7:19 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ] [ نظر ]
رهبر انقلاب در دیدار اعضاى ستاد مرکزى هیئت رزمندگان اسلام‌ : هیئت‌ها نمی‌توانند سکولار باشند   اعضای ستاد مرکزی هیئت رزمندگان اسلام در تاریخ  بیستم آبانماه امسال، مصادف با هفتم محرم‌الحرام 1435 با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیدار کردند. رهبر انقلاب در این دیدار رهنمودهایی درباره هیئات مذهبی و مجالس عزاداری اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام ارائه کردند. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن کامل بیانات ایشان در این دیدار را در آستانه‌ اربعین حسینی بازنشر داده که در ادامه از نظر خوانندگان عزیز می گذرد. بسم‌‌الله‌‌الرّحمن‌‌الرّحیم ‌‌ هیئت رزمندگان یک پدیده‌‌ مبارکى است؛ نَفْس اینکه رزمندگان ما هیئت عزادارى تشکیل بدهند - محور و نقطه‌‌ ثقل اصلى هم عزادارى عاشورا است؛ بقیّه‌‌اى که فرمودید، اینها حواشى لازم و خوبى است، امّا آن نقطه‌‌ ثقل، احیاى عاشورا، زنده نگه‌‌داشتن عاشورا و عمق‌‌یابى ژرفاى حادثه‌‌ عاشورا است - چیز بسیار مبارک و مهمّى است.  یک نکته این است که اصل انتساب هیئت به رزمندگان، یک معناى مهمّى دارد. رزمندگان یعنى کسانى که در مواجهه‌‌ با دشمن مجاهدت کردند؛ مجاهدت هم اعمّ از مقاتله است؛ مقاتله یعنى جنگ نظامى، مجاهدت مجموعه‌‌اى از انواع مبارزه‌‌ها است؛ جنگ نظامى، جنگ فکرى، جنگ روحى، جنگ اجتماعى، مجموع اینها اسمش مجاهدت است، مجاهدت شامل همه‌‌ اینها هم هست. آن کسانى که اهل مجاهدت در راه خدایند - یکى از خصوصیّات مجاهدت و معناى جهاد این است که دشمن در مقابل انسان باشد؛ هر تلاشى را جهاد نمی گویند؛ ممکن است کسى یک کار علمى‌‌اى هم بکند [امّا] جهاد نباشد؛ جهاد، آن حرکتى است که در مواجهه‌‌ با یک خصم، با یک دشمن، انجام می‌گیرد - و این خصوصیّت را دارند، این روحیّه را دارند، براى همه‌‌ اجتماعات وجودشان مبارک است؛ چون اجتماعات بشرى خالى از دشمن نیستند - حالا کم یا زیاد؛ یک وقت مثل ما دشمن زیاد دارند، یک وقت هم اینقدر دشمن ندارند امّا بالاخره دارند - و اگر چنانچه این جامعه در درون خود یک نیروى مواجه‌‌شونده و مقابله‌‌کننده‌‌اى داشته باشد که همان مبارزین و رزمندگان و مجاهدین هستند، می تواند احساس امنیّت بکند؛ والّا اگر این را نداشته باشد، مثل بدنى است که در درون خودش آن گلبول‌‌هاى سفید را که مثلاً مأمور به مواجهه هستند، نداشته باشد؛ انواع و اقسام بیمارى‌‌ها بر این جامعه ممکن است عارض بشود. اینکه این مجموعه بیایند براى مسئله‌‌ عاشورا و مسئله‌‌ عزادارى حسین‌‌بن‌‌على (علیهماالسّلام) تلاش بکنند و کار کنند و آن را گرم و گرامى و زنده بدارند، این خیلى کار مناسب و لازمى است. بنابراین نَفْس این انتساب، یعنى انتساب هیئت عزادارى به رزمندگان، چیز مبارکى است، چیز خیلى خوبى است، این را رها نکنید و هر چه می توانید حفظ کنید و نگه دارید.  نکته‌‌ دیگر این است که اسم هیئت در آن تبادر عرفى، [به معنى‌‌] بى‌‌نظمى است؛ می‌گویند فلانى هیئتى عمل می کند، یعنى بى‌‌نظم عمل می کند. تقریباً می شود گفت  شما اوّلین کسانى هستید که آمدید این مجموعه‌‌اى را که گویا طبیعتش طبیعت "بى‌‌نظمى" است، تحت نظم درآورید؛ این خیلى چیز خوبى است.  خب، هیئتى بودن - که به اصطلاح تعبیرى از بى‌‌نظم بودن است - به‌‌خاطر چیست؟ به‌‌خاطر این است که وقتى کسى وارد هیئت امام حسین می شود هیچ‌‌کس به او نمی گوید فلان جا بنشین، فلان جا ننشین؛ فلان جور بنشین، فلان جور ننشین؛ کِى بیا، کِى برو؛ کاملاً همه‌‌ تحرّکات، برخاسته‌‌ از اراده‌‌ مردم و خواست خود مردم است که آن هم ناشى از ایمان آنها است؛ این چیز خیلى خوبى است، این را باید نگه دارید؛ یعنى ارتباط هیئت را به ایمان مردم و عشق مردم، و جاذبه و گیرایى خود هیئت و خود این کانون را براى دلهاى مردم باید نگه دارید، این را باید حفظ کنید، یعنى جورى نشود که حالت ادارى و مانند اینها پیدا بکند. به نظر من مراکز شماها حسینیّه‌‌ها است. شما مرکز ادارى نمی خواهید؛ حسینیّه، هیئت، مسجد، مراکز شما اینها است. یعنى اگر آمدیم ما اینجا را وابسته کردیم به یک اداره‌‌اى و یک ساختمانى و طبقه‌‌ اوّل و طبقه‌‌ دوّم و صندلى گردان و مانند اینها، این دیگر هیئت نمی شود؛ می ترسم اشکال پیدا بکند، نمی گویم قطعاً هیئت نمی شود، امّا به نظرم می رسد که طبیعت کار هیئت این است که مردم با عشق و شور و اشک بیایند طرف مجلس امام حسین؛ این است که اثر می کند؛ این است که از دلش این انقلاب می جوشد، یا لااقل مزرَع خوبى براى رشد فضائل انقلابى و معارف انقلابى می شود.  نکته‌‌ بعد که خیلى مهم است، همین مسئله‌‌ تربیت نیروها یا حراست از نیروهاى گوینده و خواننده از خطاها و اشتباهات است؛ این خیلى مهم است. واقعاً یکى از گرفتارى‌‌هاى ما این است؛ حالا اسم مدّاحها بد در رفته، مخصوص مدّاحها نیست، مدّاح و غیر مدّاح ندارد. از کسانى که در این ماجراى منبر رفتن و از عاشورا خواندن وارد بوده‌‌اند - اعم از مدّاح و منبرى و مانند اینها - مواردى دیده شده که حرفهاى نامناسبى از اینها صادر شده. یک وقت حالا من و شما نشسته‌‌ایم، یک حرف غلطى هم از دهان بنده مى‌‌آید بیرون، چیزى نیست، [ چون‌‌] دو نفر پهلو هم نشسته‌‌اند، مهم نیست؛ یک وقت نه، ما هزار نفر، ده هزار نفر، گاهى پنجاه هزار نفر مستمع داریم، گاهى این جمعیّت تبدیل می شود به جمعیّتهاى میلیونى به‌‌خاطر انتشار؛ اینجا باید محاسبه بشودکه تأثیر یک حرف غلط و نامناسب بر روى ذهن مخاطب چیست. یک عدّه‌‌اى همان حرف غلط را قبول می‌کنند و یک معرفت غلطى پیدا می کنند؛ یک عدّه‌‌اى آن را استنکار می کنند و این استنکار موجب می شود که از اصل دین زده بشوند؛ بین کسانى و کسانى سرِ این حرف اختلاف مى‌‌افتد؛ ببینید، از چند جهت مجارى فساد به‌‌وجود مى‌‌آید براى یک حرف غلطى که یک نفر می زند. از قدیم دیده بودیم ما - مخصوص حالا نیست؛ از بچّگى می رفتیم روضه و پاى منبر - گاهى روضه‌‌خوان‌‌ها روضه‌‌هایى می‌خواندند که معلوم بود غلط است، معلوم بود خلاف است، امّا می‌خواندند؛ براى اینکه حالا چهارنفر مستمع دلشان بسوزد و گریه کنند. مگر به هر قیمتى باید این کار را کرد؟ حادثه را بیان کنید؛ با هنرمندى بیان کنند تا مردم دلشان شیفته بشود و منقلب بشود، نه اینکه خلاف بگویند. حالاها هم می شنوم، منبرى یا مدّاح سر منبر خطاب به امیرالمؤمنین می کند و می گوید آقا هرچه دارى از امام حسین دارى! شما فکرش را بکنید! این چه حرفى است و این چه مُهمل‌‌گویى‌‌اى است که کسى این‌‌جور درباره‌‌ امیرالمؤمنین حرف بزند؟ امام حسین هرچه دارد از امیرالمؤمنین دارد، امام حسین هرچه دارد از پیغمبر دارد؛ چرا نمی فهمند این معانى و این مسائل را؟ آن‌‌وقت ادّعا هم دارند، هرچه هم به دهنشان بیاید می گویند؛ یعنى اینها را خیلى باید به‌‌نظر من بزرگ بشمُریم.  یک نکته هم همین مطلبى است که آقاى نجات اشاره کردند که درست هم هست. هیئتها نمی توانند سکولار باشند؛ هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم! هرکس علاقه‌‌مند به امام حسین است، یعنى علاقه‌‌مند به اسلام سیاسى است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معناى اعتقاد به امام حسین این است. اینکه آدم در یک مجلس روضه یا هیئت عزادارى مراقب باشد که نبادا وارد مباحث اسلام سیاسى بشود، این غلط است. البتّه معناى این حرف این نیست که هر حادثه‌‌ سیاسى در کشور اتّفاق مى‌‌افتد، ما باید حتماً در مجلس روضه آن را با یک گرایش خاصّى - حالا یا این طرف، یا آن طرف - بیان کنیم و احیاناً با یک چیزهایى هم همراه باشد؛ نه، امّا فکر انقلاب، فکر اسلام، خطّ مبارکى که امام (رضوان الله علیه) در این مملکت ترسیم کردند و باقى گذاشتند، اینها بایستى در مجموعه‌‌ها و مانند اینها حضور داشته باشد.  به هر حال کار کارِ بزرگى است، کار مهمّى است؛ و شایسته‌‌ترین مجموعه‌‌هایى که می توانند براى امام حسین عزادارى کنند، واقعاً همین مجاهدین فى‌‌سبیل‌‌الله‌‌اند، همین رزمندگانند، همین جوانها هستند؛ و شما این را قدر بدانید و این را هدایت کنید؛ هدایت کنید. این می تواند یک چشمه‌‌ خورشید و چشمه‌‌ نورى باشد براى اِشعاع در مغزها و در فکرها و در دلهاى مخاطبین که بتواند اینها را از لحاظ معارف اسلامى و معارف دینى بالا ببرد.  چقدر خوب است که در محافل هیئتها، به مسئله‌‌ قرآن - قرآن‌‌خوانى و معارف قرآنى - اهتمام ورزیده بشود؛ چقدر خوب است که در این نوحه‌‌خوانى‌‌ها مضامین اسلامى، مضامین انقلابى، مضامین قرآنى گنجانده بشود؛  یک وقت هست که سینه می زنند و صد بار با تعبیرات مختلف مثلاً می گویند «حسین واى»، خب این یک کارى است امّا هیچ فایده‌‌اى ندارد و هیچ چیزى از «حسین واى» انسان نمی فهمد و یاد نمی گیرد. یک وقت هست که شما در همین مطلبى که [عزادار] تکرار می کند و حرفى که [با آن] سینه می زند، با زبان نوحه و با زبان شعر، یک مسئله‌‌ روز، یک مسئله‌‌ انقلابى، یک مسئله‌‌ اسلامى، یک معرفت قرآنى را می‌گنجانید؛ او وقتى تکرار می کند، در ذهن او ملکه می‌شود؛ این خیلى باارزش است، کارى است که هیچ‌‌کس دیگر غیر از شما نمی تواند این کار را بکند؛ یعنى هیچ رسانه‌‌اى واقعاً قادر نیست که این‌‌جور معارف الهى را با جسم و جان و فکر و روح و احساس و عقل و مانند اینها آمیخته کند. لذا کار کار مهمّى است، کار بزرگى است و امیدواریم که ان‌‌شاءالله خداى متعال بهتان توفیق بدهد و شما را مأجور بدارد که بتوانید به بهترین وجهى ان‌‌شاءالله این کار را پیش ببرید. والسّلام  علیکم و رحمةالله و برکاته‌‌    
[ شنبه 92/11/12 ] [ 8:59 عصر ] [ نام مستعار مقاله نویس ] [ نظر ]
سعید جلیلی در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان خراسان شمالی:
غنی‌سازی قابل معامله نیست / دفاع از حقوق هسته‌ای دفاع از همه چیز است

دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی گفت: غنی‌سازی انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای جزو حقوق اساسی ما است و قابل معامله نیست.

خبرگزاری فارس: غنی‌سازی قابل معامله نیست / دفاع از حقوق هسته‌ای دفاع از همه چیز است

 

به گزارش خبرگزاری فارس از بجنورد سعید جلیلی پیش از ظهر امروز در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان خراسان شمالی در سالن بصیرت دانشگاه پیام نور در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان درباره غنی‌سازی انرژی هسته‌ای گفت: دشمن اجازه ندارد در بحث غنی‌سازی برای ما شروط تعیین کند و این جزو حقوق اعضای npt است.

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام تصریح کرد: ما نبایستی از حقوق هسته‌ای خود کوتاه بیاییم و اگر دشمن احساس کند که ما کوتاه می‌آییم باعث تعرض دشمن خواهد شد.

وی افزود: امروز دفاع از حقوق هسته‌ای دفاع از همه چیز است و اگر این حق به شایستگی دفاع شود سایر حقوق ما هم استیفا خواهد شد.

*راه‌حل مشکل سوریه دموکراسی است

جلیلی در ادامه با اشاره به دیدار چندی قبل با کوفی‌عنان دبیرکل سابق سازمان ملل درباره سوریه اظهار کرد: در دیدار با ایشان گفتم که راه‌حل مشکل سوریه دموکراسی و برگزاری انتخابات آزادانه است.

دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی گفت: دموکراسی با توپ و تفنگ انجام نمی‌شود و برخی قدرت‌ها اجازه دموکراسی در این کشور را نمی‌دهند.

جلیلی در بخش دیگری با اشاره به ادعاهای حقوق بشر و دموکراسی قدرت‌های بزرگ اظهار کرد: اکنون حق وتو در اختیار چند کشور قرار داشته و برخی دیگر از کشورهای پرجمعیت و دارای موقعیت‌هایی چون برزیل و آلمان به این موضوع معترض هستند و خواهان پیوستن به کشورهای عضو می‌باشند.

وی به جنایت آمریکا در هیروشیما و ناکازاکی هم اشاره کرد و گفت: اکنون کشوری که هزاران نفر را در حادثه هیروشیما به خاک و خون کشید مدعی جهان عاری از سلاح هسته‌ای بوده و این در حالی است که خود دارای ده‌ها کلاهک هسته‌ای است.

جلیلی همچنین جنایات کشورهای غربی در 8 سال دفاع مقدس علیه نظام اسلامی را برشمرد و گفت: ما در جنگ صرفا با صدام نمی‌جنگیدیم بلکه تمامی این کشورها پشت سر صدام بودند و بعد از سال‌ها همه کشورهای متحد به عراق حمله می‌کنند و با تمامی این جنایت‌ها مدعی حقوق بشر می‌شوند.


[ سه شنبه 92/10/10 ] [ 7:34 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ] [ نظر ]
حجت الاسلام حسن روحانی در جلسه هیئت دولت، با گرامیداشت روز 9 دی گفت: حضور مردم در این روز، برای دفاع از اسلام و مقدسات و ادای احترام به اباعبدالله‌الحسین(ع) و حمایت از انقلاب و رهبری بود.

[ سه شنبه 92/10/10 ] [ 7:32 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ] [ نظر ]

فهرست

مقدمه......................................................................................................1

سب خلفا ابزاری برای قتل شیعه........................................................................2

سب و لن در نگاه اسلام..................................................................................4

سب........................................................................................................4

نهی از سب در احادیث سنی.............................................................................8

لعن .........................................................................................................9

لعن به صاحبش بر می گردد.............................................................................9

لعن در قرآن..............................................................................................10

مصادیق لعن در قرآن....................................................................................10

لعن برخی صحابه در قرآن..............................................................................12

لعن در احادیث پیامبر....................................................................................13

لعن برخی صحاب توسط صحابه دیگر.................................................................14

دلائل برخی اهل سنت در رد لعن صحابه..............................................................17

رمز و حکمت لعن و تبری...............................................................................19

لعن و عدم تعارض آن با وحدت مسلمین................................................................20

لعن در مواردی جایز دانسته شده.........................................................................22

نتیجه ........................................................................................................28

 

مقدمه

 

 

عده ای دین را روشی برای زندگی تعریف می کنند ، در تمام ادیان دستور عمل هایی وجود دارد که گاهی همین دستورات ابزار دست شیطان می شود تا با آن اختلاف افکنی کند.

بعد از وفات پیامبر(ص) و انشقاق بین مسلمانان ، ظلم های زیادی به اهل البیت (ع) وپیروان ایشان شد که تا به امروز نیز ادامه دارد . یکی از بهانه های آنها مسئله سب و لعن است .

ما در این مقاله در صدد بررسی جواز و یا عدم جواز سب و لعن از منظر اسلام هستیم و با ادله نقلی مانند قرآن و روایات و سیره مسلمین و همچنین با مستندات تاریخی و تحلیل روانشناختی اثبات کنیم که سب از نظر شرع مقدس اسلام مطلقا حرام و ممنوع است؛ ولی لعن بر خلاف سب نه تنها جایز بلکه از نظر اجتماعی ضرورت دارد و در جواز لعن بین علمای اسلامی وحدت نظر وجود دارد و آنچه امروز بین وهابیت و طرفداران آنها رایج شده که لعن را به سب و شتم ضمیمه کرده و به کلی آنرا مخالف اسلام می دانند حرف بی اساس و باطلی است.

در این چند صفحه برآن هستیم تا با واکاوی سب و لعن با استفاده از آیات و روایات به نتیجه ای روشن و مستند برسیم تا هم آب به آسیاب دشمن نریخته باشیم و هم وظیفه دینی خود را انجام داده باشیم

 

 

 

 

 

 

    یکى از اتّهاماتى که همواره از طرف اهل سنّت به شیعه نسبت داده شده ، داستان سبّ ولعن بعضى از اصحاب و یاران پیامبر اکرم ( ص ) است ، که این امر در طول تاریخ باعث رنجهاى فراوان و گرفتاری هاى بى‏شمارى براى شیعه گردیده است ، و ما براى توضیح و پاسخ از این تهمت ناروا ناگزیریم مطالبى  جهت روشن شدن افکار و اندیشه‏ها تقدیم نماییم .

 

سبّ خلفا ابزارى براى فتوا به قتل شیعه

    ‏    به شهادت تاریخ وسیره‏نویسان ، سلاطین وخلفاء مستبدّ همیشه از این موضوع براى قتل عام ونابودى شیعه استفاده کرده‏اند همانگونه که صاحب کتاب «المنتظم » به این نکته اشاره کرده و مى‏گوید : حکّام وسردمداران قدرت هر وقت که مى‏خواستند فردى شیعى مذهب را تعقیب و دستگیر وسپس او را مجازات کنند به جرم فحش وناسزا به أبو بکر وعمر بود ، نه اینکه چون پیرو على ( ع ) است ، ویا از آن حضرت دفاع کرده است‏(1)

    ابن اثیر در حوادث سال 407 هـ مى‏نویسد : در این سال در تمام شهرهاى آفریقا شیعیان را به جرم سبّ ولعن شیخین ( أبو بکر و عمر ) از بین بردند.(2)

‏   سرخسى از فقهاء بزرگ اهل سنّت این چنین فتوا داده است : هر کس در باره خلفا سخنى بگوید که در آن طعن و اعتراض باشد ، ملحد و بى‏دین است و از مسلمانى خارج شده است ، و دواى درد چنین شخصى اگر توبه نکند ، شمشیر است(3)

‏    فاریابى از دانشمندان اهل سنت مى‏گوید : کسى که أبو بکر را سبّ و شتم کند کافر است ومن بر جنازه او نماز نمى‏خوانم. سؤال کردند : چنین شخصى گوینده «لا إله إلّا اللّه » است ، پس با جنازه او چه کنیم؟ گفت : دست به بدنش نزنید ، بلکه به وسیله چوب او را بردارید و در میان خاک پنهان کنید(4)

‏ أبو هریره مى‏گوید : از پیامبر ( ص ) شنیدم که فرمود : هر کس أبو بکر و عمر را سبّ و لعن کند ، هفتاد هزار فرشته در آسمان او را لعنت مى‏کنند.(5)

............................................................................................................................................................

1.المنتظم : 2 / ( ص )36 ، وضوء النبى ( ص ) .

2.الکامل : 9 / 110 .

3.اصول السرخسى : 2 / 134 .                                                                                                                                                                  

4.المغنى : 2 / 419 ، الشرح الکبیر : 10 / 64 - الصارم المسلول از ابن تیمیّة : 575 .

5. تاریخ بغداد : 5 / 280 .

  زمینه صدور فتواهایى خشن بر ضدّ شیعه ، احادیثى است که با استفاده از نام پیامبر اکرم ( ص ) ساخته شده است ، و جالب است سخن سرخسى را مرور کنید که گفت : کسى که أبو بکر و عمر را لعنت کند اگر توبه نکند دواى او شمشیر است ، و سپس به این فتواى خشن‏تر بنگرید که مى‏گوید : «وأنّه إذا تاب لا تقبل توبته بل یجب قتله »

اگر توبه هم کرد پذیرفته نمى‏شود ، بلکه باید کشته شود .(1)

    ‏ نتیجه این سخنان اعمّ از احادیث دروغینى که در فضائل ساختگى اشخاص در لابلاى کتابهاى حدیثى و تفسیرى و تاریخى نوشته شده و یا فتواهایى که به قلم مدّعیان فقاهت صادر شده ، جز قتل و خون ریزى انسانهاى بى‏گناه نبوده است .

‏    به یک نمونه از جنایات تاریخى که محصول این اندیشه‏هاى دروغین است اشاره مى‏کنیم و قضاوت را به شما خواننده محترم واگذار مى‏کنیم .

‏   سلطان مراد چهارمین پادشاه عثمانى در صدد جنگ افروزى علیه ایران بود ، و لذا به بعضى از دانشمندان اهل سنّت متوسّل شد تا جهت شعله ور کردن فتنه جنگ داخلى بین مسلمانان فتوایى از آنان بگیرد ، ولى هیچ یک از علماء و دانشمندان جرأت این کار را نداشت و به خود اجازه نداد تا مسبّب قتل و خون ریزى شود ، امّا یک جوان دین فروش به نام «نوح افندى » که بویى از فقه و انسانیّت به مشامش نرسیده بود ، در کمال وقاحت و بى‏شرمى فتوایى صادر کرد که در آن ابتدا کفر شیعه را ثابت و سپس قتل او را واجب مى‏کرد ، متن فتواى او چنین است : «من قتل رافضیّاً واحداً وجبت له الجنّة » .

‏ هر کس یک نفر از شیعیان را بکشد بهشت بر او واجب مى‏شود .

‏ با صدور این فتوا دهها هزار نفر به قتل رسیدند ، و تنها در حادثه خونین «حلب » چهل هزار نفر از شیعیان این شهر کشته شدند.(2)

 

 

 

........................................................................................................................

1.رسائل ابن عابدین : 1 / 364 .

2.رجوع کنید به مجلّه تراثنا ج 6 ، ص 32 ، ( موقف الشیعة من هجمات الحضومى )


[ جمعه 92/7/12 ] [ 8:24 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ] [ نظر ]

1-        لعن و عدم تعارض آن با وحدت مسلمانان


        همانطور که اشاره شد گزارش‌های تاریخی نشان می‌دهد که صحابه بزرگ رسول خدا (صلَّی الله عَلَیه وآله)، افرادی مانند معاویه، عمرو بن عاص، خالد بن ولید، زیاد و حجاج بن یوسف را لعن کرده‌اند. حضرت علی (علیه السلام) نیز روزی که عثمان کشته شد، عبد ‌الله بن زبیر را به دلیل این که از عثمان دفاع نکرد، لعن      و نفرین کرد ؛ بدیهی است که امکان ندارد که نسل امروز مسلمانان، بخواهند راه خیر و عزت و صلاح را بپیمایند ولی چشم بر میراث تاریخی خود بپوشانند و نیم نگاهی هم به احوال مسلمانان اوایل نداشته باشند و اگر تاریخ آیینه ی عبرتها است، نتوان عبرت جویان را از تأمل در آن بازداشت.

    مسأله ی لعن و نفرین به عنوان مکانیسمی برای ابراز تنفر و برائت از مصادیق زشتی نقش مهمی در تقویم شخصیت عقیدتی و روحی انسان مؤمن داشته و سهل انگاری در آن به بی تفاوتی و در هم رفتن مرزهای هویت دینی و اخلاقی خواهد انجامید و صد البته به صورت طبیعی انسان مؤمن با مطالعه ی صفحات واقعی تاریخ گذشته ی مسلمین و مشاهده ی جلوه های نفاق و ستم و انحراف به خشم می آید و سینه ی او مالامال از نفرت نسبت به جنایتکاران می شود.

  البته باید توجه داشت که در مورد افراد، باید تنها افرادی را لعن کرد که براهینی مبنی بر شمرده شدن آن افراد از مصادیق لعن وجود داشته باشد و در مصادیقِ اختلافی و مشکوک نیز، باید با اقام? دلیل، لعن کرد و جایز نیست این کار را بدون دلیل و حجّت انجام داد و لعن افرادی از صحابه که دلیلی برای لعن آنان وجود ندارد، سبب خدشه‌دار شدن وحدت میان مسلمانان است. و نیز باید توجه داشت که به جای مبالغه در بکارگیری ادبیات لعن در محافل و منابر و رسانه ها، نقد علمی مستدلانه و منصفانه را دستور کار خود قرارداده و فرهنگ و ادبیات آن را در میان مردم نهادینه کنیم. مصلحت برتر همگرایی و وحدت مسلمین هم جز این حکم نمی کند که هر گونه تعابیر خشن و غلیظ که توهین به مقدسات توده ی عظیمی از مسلمانان محسوب می شود کنار گذاشته شود و به جای آن، همه در این اندیشه باشند که با پرهیز از مباحث حاشیه ای راههای عملی برای پیشبرد اهداف اصلی اسلام و مسلمین را یافته، دنبال کنند؛ و سیره عملی معصومین علیهم السلام بهترین دلیل بر اتخاذ چنین روشی است همچنان که با نگاهی به سیره امیرالمؤمنین علی علیه­السلام، شاهد برخی راهنمایی های ایشان به خلیفه دوم عمر برای حفظ و تقویت اسلام و مسلمانان هستیم    :
        درکتاب المستدرک على الصحیحین ـ به نقل از سعید بن مُسَیَّب ـ آمده: عمر، مردم را جمع کرد و از آنان پرسید: تاریخ، از چه روزى نوشته شود؟ هر کدام نظری دادند ولی عمر قانع نشد آنگاه على بن ابى طالب(علیه السلام) فرمود: «از روزى که پیامبر خدا(ص    ) هجرت کرد و سرزمین شرک را ترک نمود». عمر نیز آن را پذیرفت.
همچنین در کتاب البدایة والنهایة آمده: عمر، هنگامی که نوشته ها را تاریخدار کرد خواست که تاریخ را از«میلاد پیامبر خدا    » آغاز کند. سپس گفت: از«بعثت». آنگاه على بن ابى طالب(علیه السلام) نظر داد که آن را از «هجرت» بنویسد. پس عمر هم از«هجرت» نوشت.
و در کتاب تاریخ طبرى ـ به نقل از ابن عمرـ آمده: پس از فتح قادسیّه و دمشق، عمر، مردم را در مدینه جمع کرد و گفت: به نظر شما چه مقدار از بیت المال براى) مصرف شخصىِ( من حلال است؟ حاضران هرکدام سخنی را گفتند؛ امّا على(علیه السلام)ساکت بود. عمر گفت: اى على! چه مى گویى؟ علی(ع ) فرمود: « مقدارى که زندگى تو و عیالت را به سامان مى آورَد و جز این، هیچ چیز از آن براى تو )حلال (نیست». همه گفتند: نظر، همان نظر على بن ابى طالب است. (1)


ونیز در کتاب ربیع الابرار نقل شده است: که در روزگار خلافت عمر بن خطّاب، نزد وى، از زیورهاى کعبه و فراوانى آنها سخن به میان آمد. گروهى گفتند: اگر آنها را بفروشى و با آنها لشکرهاى مسلمانان را تجهیز کنى، پاداش آن بیشتر است. کعبه چه نیازى به زیور دارد؟! عمر، قصد همین کار را داشت که على(علیه السلام) فرمود: «این قرآن بر پیامبر(صلى الله علیه وآله)نازل شد. و ) در آن هنگام( دارایى ها چهار گونه بود: اول: دارایى هاى مسلمانان( که میان وارثان به میزان سهمى که خداوند معیّن کرده بود، قسمت مى شد).
دوم: خُمس( که خدا آن را در جایگاه آن قرار داده است).
سوم: زکات( که خدا آن را براى مصرف هاى مشخّصى معیّن نموده).
وچهارم: زیور کعبه بود که در آن روز وجود داشت؛ امّا خدا آن را به حال خود وا نهاد و این وانهادن، نه از روى فراموشى بود و نه از روى مخفى بودن آن بر خدا. پس، تو هم آن را در جایى قرار ده که خدا و پیامبرش قرارداده اند».
عمر گفت: اگر تو نبودى، رسوا مى شدیم! و زیورها را به حال خود وا نهاد. (2)

 
البته باید توجه داشت که همکاری امیرالمؤمنین علی علیه السلام با عمر در مشورت دادن به او نه به خاطر پذیرش خلافت وی، بلکه تنها به سبب حفظ اسلام و مسلمانان بود؛ چرا که بارها آن حضرت در همان دوران خلافت ابوبکر و عمر و عثمان در حقانیت خود بر خلافت و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله تأکید داشت. به عنوان نمونه ایشان در جریان شورایی که عمر برای انتخاب جانشین خود تشکیل داد در یکی از خطبه هایش در مورد نتیجه شورا فرمود

 

........................

1-تاریخ الطبری : ج 3 ص 616 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 135 ، شرح نهج البلاغة : ج 12 ص 220 .
2-. نهج البلاغة : الحکمة 270 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 368 ; ربیع الأبرار : ج 4 ص 26 .

خدایا،چه شورایى! چه وقت در برترى من بر اوّلىِ آنها (ابوبکر) تردید افتاد که اکنون با اینان برابر شمرده مى شوم؟! ولى به ناچار ) و براى حفظ اسلام ،( با آنان در فرود و اوج ، همگام و همراه شدم؛ امّا یکى به کینه از من کناره گزید و دیگرى(عبدالرحمن بن عوف) به برادر زنش گروید و چیزهایى دیگر...».(1)

 همچنین در کتاب شرح نهج البلاغه آمده که حضرت علی(علیه السلام) به ابن عباس گفت: از این رو داخل در جلسه شورا شدم که پیش از این عمر مى گفت که پیامبر خدا فرموده است: « نبوّت و امامت، با هم در یک خانه جمع نمى شوند» . من در پیش دید مردم در شورا داخل شدم تا تناقض کردارش را با روایتى که نقل کرده است ، روشن کنم».(2)
در نهج البلاغه  نیز آمده است که علی علیه السلام به عبد الرحمان بن عوف می فرماید: «عمر مى دانست که تو وپسر عمویت سعد و برادر زنت (عثمان) ، یک نظر دارید. و به کشتن مخالفانتان نیزفرمان داد، حال خوب مى دانید که من از دیگران بدان (خلافت) سزاوارترم. به خدا سوگند، تا آنجا تسلیم هستم که کارهاى مسلمانان به سلامت باشد و در آن ستمى نباشد، مگر بر خودم؛ و این به خاطر پاداش و فضیلت صبر و نیز بى رغبتى به زر وزیورى است که به خاطرش بر هم پیشى مى گیرید.(3)
کتاب ارشاد ـ به نقل از جُندَب بن عبد الله ـ می نویسد : در مدینه و پس از بیعت مردم با عثمان ، بر على بن ابى طالب(علیه السلام)وارد شدم و او را اندیشه ناک و اندوهگین دیدم . به او گفتم : قومت چه کردند؟ فرمود: «باید صبرى نیکو داشت» به او گفتم : سبحان الله! به خدا سوگند که تو صبورى .
فرمود: «) اگر صبر نکنم (چه کنم؟ مردم به قریش مى نگرند. قریش مى گوید: اگر خلافت به خاندان محمّد(صلى الله علیه وآله) رسد هیچ گاه به کس دیگرى نمى رسد؛ ولى اگر در غیر آنان باشد، میان شما مى چرخد».(4)
 

 


..................................

1-نهج البلاغة : الخطبة 3 ؛ الإرشاد : ج 1 ص 287 ؛ معانی الأخبار : ص 361 ح 1 ؛ علل الشرائع : ص 150 ح 12 ؛ الأمالی للطوسی : ص 372 ح 803 ؛ الاحتجاج : ج 1 ص 452 ح 105 ؛ المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 204 ؛ نثر الدرّ : ج 1 ص 274 ؛ تذکرة الخواصّ : ص 124.

2-       شرح نهج البلاغه ، ج 1، ص 189.
3-نهج البلاغه: خطبه،74.
4-الارشاد.ج 1، ص 241.

 

لعن در مواردى جائز دانسته شده است :

1لعن بر کافران :خداوند متعالى در قرآن کریم مى فرماید: «همانا کسانى که کافر شدند و با عقیده کفر مردند، خداوند و فرشتگان و مردم بر آن ها لعنت مى فرستند.» (1)

2 – لعن بر مشرکان :در قرآن کریم آمده است :

«و (خدا) مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد مى برند، کیفر مى دهد. حوادث سویى (که براى م?منان انتظار مى کشند) بر خودشان نازل شود و خداوند بر آن ها خشم گرفته و آنان را از رحمت خود دور ساخته و دوزخ را برایشان آماده کرده است ، و چه بدسرانجامى است.»  (2)

3 – لعن بر مرتدان :آن ها که اسلام را پذیرفته ، سپس از آن بازگردند، مورد لعن پروردگار قرار مى گیرند:

«چگونه خداوند گروهى را هدایت کند که پس از ایمان آوردن و گواهى دادن به حقانیت رسول ، و در حالى که نشانه هاى روشن براى آن ها آمد، کافر شدند؟ و خدا گروه ستمکاران را هدایت نخواهد کرد. کیفر آن ها این است که نفرین خداوند و فرشتگان و مردم همگى براى آن ها است (3)

4 – لعن بر منافقان :خداوند سبحان در چند آیه از قرآن کریم ، منافقان را لعن کرده است ؛ از جمله مى فرماید:

«خداوند به مردان و زنان منافق و کافران وعده آتش دوزخ داده است . جاودانه در آن خواهند ماند. همان براى آن ها بس است و خدا آن ها را از رحمتش دور ساخته ، عذاب پایدارى براى آنان است (4)

5-لعن بر ستمگران :در قرآن مجید آمده است :

«الا لعنه الله على الضالمین»  (5)؛هان لعنت خدا بر ستمکاران باد!

............................................

1- بقره (2)، 161?

2- بقره (2)، 89?


[ جمعه 92/7/12 ] [ 8:23 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ] [ نظر ]

با تتبّع تاریخی در می یابیم که خود صحابه نیز برخی صحابه دیگر را لعن می کردند    .
محمد بن ابى بکر در ضمن نامه اش به معاویه، او و پدرش را ملعون و نفرین شده مى داند و خطاب به او مى گوید: «أنت اللعین بن اللعین، لم تزل أنت و ابوک تبغیان لرسول الله(صلى الله علیه وآله) الغوائل، و تجهدان فى اطفاء نور الله»: (تو ملعون و نفرین شده و پسر نفرین شده اى همواره تو و پدرت علیه رسول خدا طغیان نموده و در جهت خاموشى نور خدا تلاش مى کردید)

    .
درباره نعیمان یا نعمان آمده است که وى شراب مى نوشید چنان که چندین مرتبه بر او در مجلسى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) حضور داشتند حد جارى کردند    : «فقال بعض الصحابه: لعنه الله ما اکثر ما یؤتى به     ...»:(35) (برخى از اصحاب او را به خاطر این زیاده روى لعن مى کردند     ...)


پس از جریان حکمیّت نیز، ابو موسى اشعرى به عمرو عاص گفت: «

لعنک الله فان مثلک کمثل الکلب. إن تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث. قال عمرو: لعنک الله فان مثلک کمثل الحمار یحمل أسفاراً (خداوند تو را لعنت کند، تو مانند سگى مى مانى که اگر تحت فشار قرار گیرد زبان از کام درآورد و اگر رهایش کنى زبان از کام درآورد. عمرو گفت: خدا تو را لعنت کند تو مانند الاغى هستى که کتاب ها را حمل مى کنى.

 و نیز عمر بن خطاب، خالد بن ولید را به جهت کشتن مالک ابن نویره مورد لعنت قرار داد. و عبد الله بن عمر هم فرزندش را سه بار لعن و نفرین کرده است.
 
دلایل برخی اهل سنت در رد لعن صحابه
یکی از عمده ترین دلایل برخی اهل سنت در رد لعن، دفاع از صحابه است، به جهت اینکه صحابه را از منابع تشریع می‏دانند و معتقدند در کنار قرآن و سنت و اجماع و عقل و منابع دیگر، مذهب صحابی هم از منابع تشریع است. گاهی هم از مذهبِ صحابی با تعبیر سنت صحابی یاد می‏کنند که نشان از آن دارد که صحابی هم در عرض سنت پیامبر صلی الله علیه وآله، سنتی دارد، و بر این باورند که اگر صحابه نقدپذیر باشند و یا لعن شوند دین متزلزل می شود، در حالی که دینی که اساس آن به وسیله خداوند متعال و پیامبر گرامی صلَّی اللّه علیه و آله و سلَّم گذاشته شده و با وعده الهی تا روز قیامت باقی است،«با نقد چند نفر» هرگز متزلزل نخواهد شد.
و نیز این سخن که «مذهب صحابی از منابع تشریع است» مردود است؛ غزالی در این باره می گوید:

«کسی که در او احتمال خطا و اشتباه می‏رود و عصمت او از خطا ثابت نشده است، سخن او حجت نیست، چگونه می‏توان به سخن آنان استناد کرد، در حالی که احتمال خطا می‏رود؟ و چگونه بدون دلیل متواتر، ادعای عصمت برای آنان می‏شود و چگونه می‏توان قومی را تصوّر کرد که اختلافشان جایز باشد؟ و چگونه ممکن است دو معصوم با هم اختلاف داشته باشند؟ در حالی که همه صحابه اتفاق نظر دارند که می‏توان با صحابه مخالفت کرد. چرا ابوبکر و عمر نمی‏پذیرند که کسی بر اساس اجتهاد، مخالف آنان باشد، بلکه در مسائل اجتهادی بر هر مجتهد واجب می‏دانند که از اجتهاد خودش پیروی کند؟»(1) .

شوکانی به ظاهرِ عنوانِ «منابع تشریع» اعتراض کرده و گفته که حجت نیست، چون خداوند جز حضرت محمد صلی الله علیه وآله را به سوی این امت برنیانگیخته و ما جز یک پیامبر و یک کتاب آسمانی نداریم و همه امت مأمورند که از کتاب خدا و سنت پیامبرش اطاعت کنند و در این مورد فرقی میان صحابه و دیگران نیست. همه مکلف به تکالیف دینی و پیروی از کتاب و سنت‏اند. پس هر کس بگوید پس از قرآن و سنت پیامبر و آنچه به این دو بر می‏گردد، حجتی دیگر در دین خداوند است، در دین خدا حرف نادرستی گفته است.(2)
به هر حال، آنچه حجت است، قرآن و سنت پیامبر و اجماع مسلمین و عقل قطعی است و سخن صحابی اگر مستند به پیامبرصلی الله علیه وآله نباشد قطعاً حجت نیست، اما نظری که او از منابع شرعی استنباط می‏کند برای خودش و مقلدانش حجت است نه بر دیگران، یعنی مجتهدان و غیر مقلدان.

..............................................

1-المستصفی، ج1، ص135.
2-ارشاد الفحول، ص214.


 
یاران پیامبر نیز همانند تابعان، به صالح و ناصالح؛ و مقبول و غیر مقبول تقسیم می شوند و نپذیرفتن روایات گروه دوم، دلیلی بر ساقط شدن همه روایات صحابه پیامبر از درجه اعتبار نیست.از این گذشته، روایات پیامبر صلَّی اللّه علیه و آله و سلَّم از طریق پیشوایان معصوم علیهم السَّلام یعنی علی بن ابی طالب علیه السَّلام و خاندان رسالت، که خود از برترین صحابه بوده اند، در اختیار ما قرار گرفته است و نپذیرفتن روایات انسان های ضعیف یا مجهول و مبهم دلیل بر نفی کلی نیست و سبب تزلزل دین   نمی گردد؛ زیرا پیامبر گرامی صلَّی اللّه علیه و آله و سلَّم دو حجّت گرانبها از خود به یادگار نهاده و امّت اسلامی با تمسک به این دو از هر مرجعی بی نیاز خواهند بود.
 
رموز و حکمت لعن و تبری
همانطور که بیان شد در اسلام به تولی و تبری - حبّ و بغض- اهمیت زیادی داده شده است تا آنجایی که در روابات آمده است: «

هل الإیمان إلاّ الحبّ و البغض»(1)؛ آیا دین غیر از حبّ و بغض است؟

این حب و بغض در مورد افراد و مصادیق خاص نیز جاری است مانند قول رسول خدا صلی الله علیه وآله خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام:

 «یا علی، حبّک ایمان و بغضک نفاق و کفر؛(2) ای علی! دوستی با تو ایمان و کینه ورزی با تو نفاق است.
در بیان حکمت و دلایل تأکیدات و اهمیت اسلام به مسئله حب و بغض – چه به صورت عمومی و چه نسبت به افراد خاص- به چند نکته به صورت اختصار اشاره می شود:
1
ـ با توجه به اینکه حبّ و بغض دو نیروی بسیار عظیمی است که اگر به تمامه در انسان نهادینه شود می تواند ثمرات زیادی برای او داشته باشد؛ مثلا کسی که محبّت شخصی را به سبب دارا بودن همه خوبی ها در دل داشته باشد، این در حقیقت بیانگر عشق و محبّت او به خوبی هاست و این عشق و محبّت نیروی بسیار عظیمی است که می تواند تمام قوا را در اختیار گرفته و به سوی محبوب اصلی ـ که همان خداوند متعال است ـ سوق دهد. و این همان کمال و سعادت مطلوب انسان است. و نیز اگر انسان بغض شخصی را به خاطر شقی بودن او در دل داشته باشد این سبب می شود که در وجود انسان تمام نفرت ها جمع شود تا از آن شخص بیزار گردد، و این در حقیقت بیزاری از بدی هاست.

.......................................

 

1-بحارالانوار، ج66، ص241.
2-معانی الاخبار، ص206


2
ـ اسلام بر خلاف برخی ادیان، مانند سکه دو رویی است که به خاطر ضرورت اجتماعی به هر دو امر مهمّ تولّی و تبرّی سفارش کرده است. آدمی نمی تواند خوب و بد و یا مظهر خوبی ها و بدی ها، را با هم دوست داشته باشد، زیرا اینها دو امرِ متضادند که غیر قابل جمعند و جمع آنها در شخصی علامت نفاق است.


3
ـ از جهت روانشناسی نیز ثابت شده است که بهترین راه (عمومی و خصوصی) برای تشویق مردمی به حقّ و حقیقت و دوری از فساد و بدی ها ارائه الگوهایی کامل از هر دو طرف است، که اثر مطلوب و بزرگی در جامعه می تواند داشته باشد.


4
ـ باید توجه داشت که حبّ و بغض نمی تواند تنها در قلب بماند، بلکه ظهور و بروز دارد و ظهور آن تا زمانی که از نظر شرعی و عقلی مانعی نداشته باشد نه تنها اشکالی ندارد، بلکه برتری نیز دارد و این از حیث روانی نیز قابل اثبات است، زیرا ابراز و اظهار یک مطلب سبب تلقین در نفس انسان و ملکه شدن آن می شود. از همین رو ابراز تبرّی و تولّی در ساختن شالوده روحی انسان بسیار مؤثر است.


5
ـ تولی و تبری و لعن کردن- که یکی از مصادیق تبری است- در حقیقت اعلان خطر و اعلان بشارت است؛ اعلان خطر به مردم است تا مراقب دشمنان دینشان باشند؛ دشمنانی که همیشه در کمین هستند تا دین انسانها را از آنها بگیرند و آنها را از صراط مستقیم منحرف سازند و بدانند که چنین انسان های مورد لعن واقع شده، قابل پیروی نیستند. تولی نیز اعلان بشارت است به مردم تا بدانند که ما الگوهایی کامل و خوبی داریم که اگر آنها را پیروی کنند به حقّ و حقیقت و لقای الهی خواهند رسید و این در حقیقت از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر اجتماعی است.
6
ـ اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله از جهاتی مورد توجه خاص مسلمانان اند؛ زیرا آنان کسانی اند که آن حضرت را درک کرده و از او سخن ها شنیده و سیره عملی ایشان را دیده اند؛ و از طرفی، به خاطر فداکاری هایی که برخی از آنان در راه حفظ و گسترش اسلام داشته اند قابل تقدیرند؛ از همین رو مسلمانان توجه خاصی به آنها دارند. از سوی دیگر، کسانی که سد راه پیشرفت واقعی اسلام بودند و باعث انحراف در جامعه اسلامی می شدند، بزرگ ترین ضربه را به اسلام و مسلمانان زده اند، به همین علت است که باید الگوهای خوب و بد از میان صحابه انتخاب شود و معیار این انتخاب­ همان الگوی اصلی که رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد است؛« لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه»؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود.(1)

...................................

احزاب:21.


[ جمعه 92/7/12 ] [ 8:17 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ] [ نظر ]

 



 

ب)لعن برخی صحابه خاص در قرآن
       همانطور که بیان شد قرآن کریم عده ای که برخی از وی‍‍ژگی های منفی را در خود دارند مورد لعن قرار داده است که با اطلاق لعن بر مورد عام، شامل برخی از صحابه نیز می­شود، ولی در برخی از موارد، صحابی خاصی لعن شده است، از آن جمله این آیه شریفه است    :

وَ إِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً(1)؛

 ای رسول ما به یاد آور وقتی را که به تو گفتیم خدا البته به همه افعال و افکار مردم محیط است و ما رؤیائی که به تو ارائه دادیم جز برای آزمایش و امتحان مردم نبود، و درختی که به لعن در قرآن یاد شده و ما به ذکر این آیات عظیم آنان را می ترسانیم و لکن بر آنان طغیان و کفر و افکار شدید چیزی نیفزاید    .
مفسران در ذیل این آیه می گویند:

مراد از شجره ملعونه در قرآن، شجره و نسب حکم بن ابی العاص است و مقصود از رؤیا، رؤیایی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در خواب دیدند که فرزندان مروان بن حکم یکی پس از دیگری بر منبرش می نشینند(2)    

 

 

 

 

 

 

 

 

.........................................

1-        اسراء: 60

2-       تفسیر فخر رازی، ج21، ص 365   .

 

لعن در احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله
       با رجوع به سنت نبوی متوجه می شویم که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تعبیرلعن و مشتقات آن را در موارد بسیاری، حتی در خصوص مسلمانان و برخی از صحابه به کار برده است؛ که همه آنها به سبب کارهای زشتی است که از آنها صادر شده است  
  .
     پیامبر اکرم صلَّی اللّه علیه و آله گاهی به صورت کلی لعن می کرد مانند: دزد، جوانی که خود را به شکل زن درآورد، و نیز زنی که خود را شبیه مرد کند، کسی که حیوانی را به غیر نام خدا ذبح کند، کسی که والدین خود را لعن کند، کسی که عمل قوم لوط انجام دهد و یا رشوه بگیرد و....(1)

ایشان می فرمود:« خدا لعنت کند شراب، شرابخوار، ساقی، بایع و مشتری آن را و...»(2)

و نیز می فرمود: « خدا لعنت کند گیرنده ربا و دهنده و نویسنده و شاهد آنرا(3)
گاهی هم آن حضرت، افراد مشخص و معینی را لعن می کرد    :
شعبی می گوید: عبداللّه بن زبیر در حالی که بر کعبه تکیه زده بود، گفت: سوگند به پروردگار این خانه    «لَقَدْ لَعَنَ رَسُولُ اللّه فُلاناً وَما وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ(4)؛ رسول خدا فلانی و آن کس که از صلب او متولد شود را لعن کرده است    .
در مورد شخص مورد ادعای عبدالله بن زبیر، حاکم نیشابوری درحدیثی در مستدرک، او را حکم بن عاص و فرزندانش معرفی می کند.

لَعَنَ رَسُولُ اللّه الحَکَمَ وَوَلَدَهُ(5)؛ پیامبر حکم بن عاص و فرزندان او را لعن کرد. و نیز مروان و پدرش مورد لعن رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار گرفتند. حاکم نیشابوری در کتابش مستدرک می گوید: «رسول الله لعن أبا مروان ومروان فی صلبه»(6)؛ پیامبر پدر مروان را لعن کرد در حالیکه مروان در صلب او بود    .
    رسول خدا صلی الله علیه و آله در موارد متعددی ابوسفیان و معاویه را نیز لعن کرده است؛ على بن اقمر مى گوید:

...............................................

1- مسند احمد، ج2، ص152-225

2-- سنن ابی داوود، ج3، ص366؛ مسند احمد، ج1، ص316

3- همان، ج1، ص93.

4- مسند احمد، ج4، ص5.

5- مستدرک، ج4، ص528.

    همراه با گروهى از عبدالله عمر خواستیم براى ما حدیثى بگوید، او گفت: پیامبر درباره ابوسفیان در حالى که سوار بر مرکبى بود و معاویه و برادرش از پیش و از پس او در حرکت بودند، فرمود:

«اللهم العن القائد و السائق و الراکب، قلنا أنت سمعت رسول الله(صلى الله علیه وآله)؟ قال نعم، و الاّ فصُمتا أذنایط، کما عُمیتا عیناى»(1)؛ خدایا لعن فرما جلودار، پیرو و سواره را؛ پرسیدیم که تو خود از رسول خدا شنیدى؟ گفت: آرى، و چنان چه دروغ بگویم دو گوشم کر باد، همچنانکه دو چشمم نابیناست.


عبدالله بن عمر در جایی دیگر مى گوید: رسول خدا صلى الله علیه وآله در روز جنگ احد چنین نفرین نمود: «

اللّهُمَّ الْعَنْ أباسُفْیانَ...»( 2)؛ همچنین ابن براء از پدرش «براء ابن عازب» نقل می کند که ابوسفیان همراه معاویه به سوى پیامبر صلى الله علیه وآله مى آمدند، آن حضرت فرمود: «اللهم العن التابع و المتبوع، اللهم علیک بالأقیعس، قال ابن البراء لأبیه: من الأقیعس؟ قال: معاویه»(3)؛ بارخدایا پیرو و جلودار را لعنت کن، خدایا اقیعس را به تو واگذار مى کنم، ابن براء مى گوید: به پدرم گفتم اقیعس کیست؟ پاسخ داد: معاویه.
 
لعن و نفرین برخی صحابه توسط برخی صحابه دیگر


 در کتب اهل سنت به تواتر نقل شده است که صحابه همدیگر را لعن می کردند و یا در مقابل ایشان کسی بعضی از صحابه را لعن کرده است اما ایشان مانع نشده اند ؛ و یا از دیگران خواسته اند که صحابه را لعنت کنند . در بسیاری موارد این لعن با سند صحیح نقل شده است و سایر موارد نیز به حد تواتر می رسد .

1- صحابه‌ای که طبق روایات اهل سنت ، امیرمومنان (علیه‌السلام) آنها را لعنت کرده است :

 معاویه ، عمرو بن العاص ، ابو الأعور ، حبیب بن مسلمه ، عبدالرحمن بن خالد ، ضحاک بن قیس ، ولید

................................

1-وقعة الصفین، ص 217.

2- تفسیر طبرى ج 7، ص 200.

3-الغدیر. ج 12، ص 140؛ وقعة صفین، ص218

 

بن عقبه ، عبد الله بن زبیر ، ابوموسى أشعری ، مغیرة بن شعبه ، بسر بن أرطاة ، مروان بن حکم(1)

 

2- صحابه‌ای که امام حسن (علیه‌السلام) آنها را لعنت فرموده‌ است :

معاویه و مروان بن حکم(2)

 

3- ابوبکر یکی از غلامان خویش را لعنت می‌کند

یکی از غلامان ابوبکر(3)

 

4- صحابه‌ای که عمر آنان را لعنت کرده است !

سعد بن عبادة ، سمرة(4)

 

5- صحابه‌ای که عائشه آنان را لعنت کرده است !

عثمان بن عفان ، معاویة بن ابی سفیان ، عمرو بن العاص ، محمد بن ابی‌بکر(5)

......................................

1-الکامل فی التاریخ ج 2ص81 باب ذکر اجتماع الحکمین/نهایة الأرب فی فنون الأدب ج 20   ص 96/تاریخ ابن خلدون ج 2   ص 637 باب أمر الحکمین/مروج الذهب ج 1   ص 311 ، اسم المؤلف: أبو الحسن على بن الحسین بن على المسعودی (المتوفى : 346هـ) الوفاة: 346

2-- مقاتل الطالبیین ج 1   ص 19 ، اسم المؤلف: أبو الفرج الاصفهانی ، علی بن الحسین (المتوفى : 356هـ) الوفاة: 356

3-نوادر الأصول فی أحادیث الرسول ترمذی ج 1   ص 364 - الزواجر ج2 ص 635 / شعب الإیمان بیهقی ج 4   ص 294 ش 5154 / إحیاء علوم الدین ج 3   ص 123 - الترغیب والترهیب ج 3   ص 312 ش 4212 /مرقاة المفاتیح ج 9   ص 94

4-صحیح البخاری ج 6   ص 2506 ش 6442 باب رجم الحبلی/تاریخ الطبرى، ج 2، ص 460/النصائح الکافیة لمحمد بن عقیل ص 173 / شرح نهج البلاغة ج 20 ص 21 / العقد الفرید ج 3 ص 62/صحیح مسلم ج 3   ص 1207 ش 15824-

5-المحصول رازی ج 4   ص 492/ النهایة فی غریب الأثر ابن اثیر ج 5   ص 79 - لسان العرب ج 11  ص 670 2/السنة لعبد الله بن أحمد ج 2   ص 551 ش 1267 ، اسم المؤلف: عبد الله بن أحمد بن حنبل الشیبانی الوفاة: 290 ، دار النشر : دار ابن القیم –

 

6- لعن عبد الله حمار صحابی به خاطر شرابخواری توسط یکی دیگر از صحابه

عمر بن الخطاب أن رجلا على عهد النبی  صلى الله علیه وسلم  کان اسمه عبد الله وکان یلقب حمارا وکان یضحک رسول الله  صلى الله علیه وسلم  وکان النبی  صلى الله علیه وسلم  قد جلده فی الشراب فأتى به یوما فأمر به فجلد فقال رجل من القوم اللهم العنه ما أکثر ما یؤتى به ...

صحیح البخاری ج6 ص2489 ش 6398  باب ما یکره من لعن شارب الخمر وإنه لیس بخارج من الملة

از عمر روایت شده است که در زمان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فردی بود که اسم او عبد الله بود و لقب او حمار و رسول خدا (صلى الله علیه وآله) را می‌خنداند ؛ و رسول خدا (صلى الله علیه وآله) او را به خاطر شراب خوردن شلاق زده بودند ؛ پس روزی او را آورده و دستور به شلاق وی دادند ؛ پس یکی از قوم گفت : خدایا او را لعنت کن که چه بسیار شراب می خورد ...


[ جمعه 92/7/12 ] [ 8:15 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ] [ نظر ]

جوهری می نویسد: اللعن، الطرد والابعاد من الخیر(1) ؛ لعن، راندن و دور کردن از خوبی ها است . همچنین لعن بیزاری از اعمال زشت یک فرد است.

     راغب اصفهانی می گوید: «لعن به معنای طرد و دور کردن با غضب است. لعن اگر از طرف خداوند باشد در آخرت به معنای عقوبت و در دنیا به معنای انقطاع از قبول رحمت و توفیقش است. واگر از طرف انسان باشد به معنای دعا و نفرین و در خواست بر ضرر غیر است».(2)    
بنابراین لعن به معنی بیزاری از اعمال زشت یک فرد است و دعا برای دور شدن او از رحمت خدا است و شاید بهترین تعبیری که مفهوم لعن عربی را در فارسی منتقل کند عبارت" خدا نیامرزد" است.

   در این گونه موارد مثلا گفته می شود: "خدا فلانی را نیامرزد، کاری کرد که عده ای را به کشتن داد." این تعبیر هیچ بار منفی ای ندارد و دعای بر علیه شخصی است که کار پستی مرتکب شده است؛ بنابراین خدایا فلانی را لعن کن؛ یعنی از او نگذر، او را نیامرز    .

   لعن و نفرین به صاحبش برمى‏گردد

          ابو حمزه ثمالى مى‏گوید : از حضرت باقر العلوم ( ع ) شنیدم که فرمود :

«إنّ اللعنة إذا خرجت من فیّ صاحبها تردّدت بینهما ، فإن وجدت سماغاً ، وإلّا رجعت على صاحبها »(3)

لعن و نفرین وقتى که از دهان شخص خارج مى‏شود اگر اهلش را نیافت به صاحبش برمى‏گردد .

   ابن حجر عسقلانى از ابو داود و او از ابو الدرداء با سندى خوب نقل مى‏کند که : لعنت و سبّ افراد به طرف آسمان بالا مى‏رود ، درهاى آسمان به رویش بسته مى‏شود ، پس برمى‏گردد به زمین و به چپ و راست مى‏رود ، اگر اهلش را پیدا نکرد ، به شخص لعنت کننده برمى‏گردد.(4)

..............................................

1.     صحاح جوهری ج 6 ص 2196 - لسان العرب ج 13 ص 387
    2.    مفردات راغب، ج2، ص339    .

3.کافى : 2 / 360 ، وسائل الشیعة : 12 / 301 .

4. فتح البارى : 10 / 389 ، مسند احمد : 1 / 408 ، کنز العمّال : 3 / 617 ح 8193 .

لعن در قرآن
       خداوند متعال در قرآن کریم در موارد متعددی گروهی را لعن و نفرین کرده است که این دلیلی بر مشروعیت به کار بردن این واژه به صورت اصل اولی می باشد. در قرآن با اینکه از سبّ نهی شده است؛ ولی نه­تنها هیچگاه از لعن نهی نکرده است؛ بلکه خود بارها عده ای را لعن کرده است .
 
الف )مصادیق لعن در قرآن کریم
     با مراجعه به قرآن کریم پی می بریم که خداوند متعال افراد و یا گروه هایی را لعن کرده است که از جمله آنها به این موارد می توان اشاره کرد:
1
ـ ابلیس؛

    وَ إنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتی إِلی یَوْمِ الدِّینِ »(1)؛ و همانا لعنت من برتوست تا روز جزا.
2
ـ کافرین؛

    إنَّ اللهَ لَعَنَ الْکافِرینَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعیراً (2) ؛ همانا خداوند لعنت کرده کافران را و برای آنان جهنم را آماده نموده است.
3
ـ بنی اسرائیل،

   آنهایی که به دستور پیامبران ایمان نیاورده و کافر شدند؛ « لُعِنَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ بَنی إِسْرائِیلَ عَلی لِسانِ داوُدَ وَعیسَی بْنِ مَرْیَمَ (3)؛ لعنت شدند کسانی که از بنی اسرائیل کافر شدند، به زبان داود و عیسی بن مریم.
4-ظالمین،

   ألا لَعْنَةُ اللهِ عَلَی الظّالِمینَ(4)؛ آگاه باش لعنت خدا بر ظالمان است.
5-دروغ گویان:

     وَالْخامِسَةُ أنَّ لَعْنَةَ اللهِ عَلَیهِ إنْ کانَ مِنَ الْکاذِبینَ (5)؛ و بار پنجم قسم یاد کند که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغ گویان باشد.

 

......................................

1-       ص: 78.
2-احزاب: 64.
3-مائده: 78.
4-هود: 17
5-نور: 7


6-آزار دهندگان پیامبر (صلی الله علیه وآله):

    وَالَّذینَ یُؤْذوُنَ اللهَ وَ رسُولَهُ لَعَنَهُمَ اللهُ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ (1)؛ وکسانی که خدا و رسول را اذیت می کنند خداوند آنان را در دنیا و آخرت مشمول لعنت خود قرار داده است.
7-تهمت زنندگان به زنان پاکدامن:

   إِنَّ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ(2)، کسانی که به زنان با ایمان و پاک دامن بی خبر از کار بد تهمت بستند محققاً در دنیا و آخرت ملعون شدند.


8-قاتلین مؤمنین:

   وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجززاءُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضَبَ اللهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذابَاً عَظیماً (3)؛ و هرکس مؤمنی را به عمد بکشد مجازاتش آتش جهنم است که در آن جاوید معذب خواهد بود. خدا بر او خشم و لعنت کند، و عذابی بسیار شدید برایش مهّیا سازد.


9-منافقین:

    وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فِیها هِیَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللهُ وَلَهُمْ عَذابٌ مُقیم(4)؛ خدا مرد و زن از منافقان و کافران را وعده آتش دوزخ و خلود در آن داده، همان دوزخ برای کیفر آنان کافی است، و خدا آنان را لعن کرده و برای آنان عذاب ابدی است.
10
-فاسدین و قطع کنندگان رحم:

فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الاَْرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمْ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَی أَبْصَارَهُمْ (5)؛ شما منافقان اگر از فرمان خدا و طاعت روی برگردانید یا در زمین فساد و قطع رحم کنید باز هم امید دارید؟ اینان همین منافقانند که خدا آنان را لعن کرده و گوش و چشمشان را کور گردانید.

 

.................................

1-احزاب: 57.                                                

2-نور: 23.
3-نساء: 93.
4-توبه: 68.
5-محمد: 22-23.

ب)لعن برخی صحابه خاص در قرآن
   همانطور که بیان شد قرآن کریم عده ای که برخی از وی‍‍ژگی های منفی را در خود دارند مورد لعن قرار داده است که با اطلاق لعن بر مورد عام، شامل برخی از صحابه نیز می­شود، ولی در برخی از موارد، صحابی خاصی لعن شده است، از آن جمله این آیه شریفه است:

وَ إِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً(1)؛


[ جمعه 92/7/12 ] [ 8:8 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ] [ نظر ]

    «یا أباذر! سباب المسلم فسوق ، وقتاله کفر »(1)اى ابوذر! دشنام دادن و لعن مسلمان باعث فسق و جنگ با او سبب کفر مى‏شود .

    در بعضى دیگر از احادیث اهل بیت ( ع ) سبّ مؤمن حرام شمرده شده است ، همانگونه که شیخ انصارى ( ره ) با استناد به آن فتواى به حرمت داده است و مى‏گوید :

«سبّ المؤمن حرام فى الجملة بالأدلّة الأربعة ، لأنّه ظلم وإیذاء وإذلال » (2) فحش دادن و ناسزا گفتن به مؤمن حرام است فى الجمله ، چون ظلم و اذیّت و آزار و کوچک و حقیر ساختن او است .

ابو بصیر از امام باقر ( ع ) و آن حضرت از جدّش رسول خدا ( ص ) نقل مى‏کند که فرمود :

«سباب المؤمن فسوق وقتاله کفر ، وأکل لحمه معصیة ، وحرمة ماله کحرمة دمه » (2) سبّ مؤمن فسق و جنگ با او کفر است ، خوردن گوشت او گناه ، و مالش مانند خون او حرام است‏.

   و در روایاتى دیگر از فحش دادن مذمت شده است مانند این حدیث از حضرت باقر ( ع ) که فرمود :

إنّ اللّه یبغض الفاحش المتفحّش . (3) خداوند دشمن انسانهاى بدزبان و فحّاش است .

    روایاتى که در آن ائمّه معصومین ( ع ) شیعیان و پیروانشان را منزّه از بدزبانى و فحش مى‏دانند ، مانند این حدیث از امام سجّاد و باقر ( ع ) و به نقل از مولا على بن ابى طالب ( ع ) که آن حضرت در وصیتى فرموده است :

«ولا تتکلّموا بالفحش فإنّه لا یلیق بنا ولا بشیعتنا ، وإنّ الفاحش لإ؛ یکون صدیقاً » (4)

 به ناسزا سخن نگویید ، چون سزاوار شأن و مقام ما و شیعیان ما نیست ، و همانا فحش دهنده راستگو نمى‏باشد .

................................................

1.أمالى طوسى : 537 ، وسائل الشیعة : 12 / 281 .

2.کافى : 2 / 36 ح 2 ، ومن لا یحضره الفقیه : 3 / 569 ، و4 / 377 .

3.کافى : 2 / 324 .

4.مستدرک الوسائل : 12 / 82 ح 13575 ، دعائم الاسلام : 2 / 352 .

 

   و امام صادق ( ع ) به دوستان و یارانش سفارش مى‏کند و دستور مى‏دهد : به کسى ناسزا نگوئید و از بدگوئى و فحش دادن به دیگران دورى کنید ، تا هنگام ملاقات با دیگران بگویند:

«رحم اللّه جعفراً ، قد أدّب أصحابه ، فأحسن تأدیبهم » (1) خدا جعفر را بیامرزد ، چه نیکو یارانش را تربیت کرده است .

    حضرت امام على بن ابى طالب ( ع ) پیروانش را از دشنام دادن به دشمنى مانند معاویه و لشکریانش برحذر مى‏دارد و مى‏فرماید :

«إنّى‏أکره لکم أن تکونوا سبّابین » من دوست ندارم که شما فحش و ناسزا به آنان بگوئید ، و اگر بجاى فحش أعمال ناشایست آنان را با منطق و برهان بیان کنید زیباتر و به عدالت نزدیکتر خواهد بود.(2)

و فرزند آن امام بزرگوار امام صادق ( ع ) وقتى که مى‏شنود یکى از یاران آن حضرت در مسجد با صداى بلند از دشمنان اهل بیت بدگوئى مى‏کند مى‏فرماید :

 «ما له لعنه اللّه! تعرّض بنا ، قال اللّه سبحانه وتعالى : (وَلَاتَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ )... . »(3)

   چه شده است او را ، خدا لعنتش کند ، چرا زبان دشمنان ما را علیه ما باز مى‏کند؟ مگر سخن وحى را در کتاب حق قرآن مجید نشنیده است که خداوند مى‏فرماید : به افرادى که غیر از خدا را مى‏خوانند ناسزا نگوئید ، زیرا آنها متقابلاً بدون علم و آگاهى به خدا ناسزا خواهند گفت .

 

 

 

 

 

...............................................

1.مأساة الزهراء ( س ) : 1 / 368 .

2.نهج البلاغه : خ 206 ، شرح ابن ابى الحدید : 11 / 21 .

3.بحار الانوار : 71 / 217 .

نهى از سبّ در احادیث اهل سنّت :

     عبد اللّه بن مسعود از پیامبر اکرم ( ص ) نقل مى‏کند که آن حضرت فرمود :

«سباب المسلم فسوق » (1) سبّ و لعن مسلمان موجب فسق است .

    ابو هریرة از رسول خدا ( ص ) نقل مى‏کند که فرمود :

«إیّاکم والفحش فإنّ اللّه یبغض الفاحش المتفحّش »(2) از فحش و ناسزا گوئى دورى کنید ، زیرا خداوند دشمن انسانهاى فحّاش و بد زبان است .

 عن رسول اللّه ( ص ) قال :

 یا عائشة! إنّ اللّه لا یحبّ الفاحش المتفحّش » (3) پیامبر خدا ( ص ) به عایشه فرمود : خداوند فحش دهنده بدزبان را دوست ندارد .

بنابراین «سب» مطلقاً در اسلام حرام است و هر فرد عاقل و دانایی از دشنام و ناسزاگویی و بددهانی رویگردان است و از آن بهره نمی گیرد.

 

 

 

 

 

.....................................................

1. صحیح بخارى : 171 ح 48 ، کتاب الایمان - باب خوف المؤمن من أن یحبط عمله . صحیح مسلم : 1 / 58 ، باب قول النبى ( ص ) : «سباب المسلم فسوق »

2.مسند الحمیدى : 2 / 490 ، صحیح ابن حبّان : 12 / 507 ، الجامع الصغیر للسیوطى : 1 / 283 ح 1853 ، کنز العمال : 3 / 598 ح 8088 .

3.سنن أبى داود : 2 / 435 ، المستدرک : 1 / 12 ، سنن نسائى : 6 / 482 .

 

لعن

     اما مسأله لعن با سب فرق می کند لعن به معنی  راندن و دور کردن از خوبی است.


[ جمعه 92/7/12 ] [ 8:7 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

علاقه مند به سیاست دینمدارانه
نظر بدهید و نقد پیشنهاد بنویسید خوشحال می شویم
|
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 38191