مقاله های برگزیده و مقاله های جمع آوری شده را در اینجا به نمایش می گذاریم .
|
لعن و سب در نگاه اسلام سب و لعن به عنوان مصداقی تام از بغض از همان ابتدای زندگی بشر در بین مردم شایع بوده است و عده ای برای نشان دادن بغض و کینه خود نسبت به جریان و یا اشخاصی، به آن مبادرت می ورزیدند. با نزول دین مبین اسلام نیز همچنان این امر بین مسلمانان رایج بود و برخی برای نشان دادن بیزاری و نفرت خود به عملکرد برخی افراد دیگر به سب و لعن می پرداختند که لازم است نظر اسلام را در این زمینه جویا شویم. حبّ و بغض در وجود انسان دو نیروی بزرگی است که منشأ ثمرات زیادی برای جامعه و افراد آن است ؛ به همین دلیل در اسلام به آن توجه زیادی شده است تا جایی که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند : «هل الإیمان إلاّ الحبّ و البغض؛ آیا دین غیر از حبّ و بغض است؟(1) دارا بودن عشق و محبت و ابراز آن نسبت به شخصی که مظهر خوبی ها است بیانگر عشق و محبت شخص به خوبی ها بوده و این امر بستر مناسبی برای رساندن انسان به کمال و سعادت مطلوب خواهد شد؛ همچنین داشتن و ابراز بغض و نفرت از آنهایی که درجاتی از شقاوت و پستی را دارا هستند در حقیقت بیزاری از بدی ها و هر آنچه انسان را از خدا دور می کند می باشد. یاران پیامبر صلی الله علیه و آله به سبب زیستن در عصر رسول خدا و آشنا بودن شان با سیره ایشان و داشتن این موقعیت خاص، مورد توجه همگان هستند؛ هر چند همه آنها در یک سطح نبودند و گروهی از آنها نتوانستند بر ایمان خود ثابت بمانند و از مسیری که در زمان پیامبر انتخاب کرده بودند منحرف شدند؛ به همین دلیل لازم است بین آنهایی که به رسول خدا صلی الله علیه و آله ایمان آورده و تا آخر بر همین صراط مستقیم ماندند و آنهایی که در بین راه بریدند و کارهای خلاف سیره پیامبر و خلاف دستورات آن حضرت مرتکب شدند فرق قائل شد. نسبت به گروه اول اظهار مودت و نسبت به گروه دوم و اعمالشان اظهار تبری کرده و از اعمال غیر اسلامی آنها برائت جوییم؛ و لذا مسلمانان طبق سنت خداوند در قرآن، این گروه که شقاوت و مخالفتشان از فرمان و سیره پیامبر را به نهایت رساندند و سبب گمراهی عده زیادی شدند لعن کرده و از آنها بیزاری می جویند . معنای سب ولعن و تفاوت آن دو باید توجه داشت که بین لعن و سب فرق است. سب در اسلام حرام اعلان شده است. سب در لغت به معنی شتم و دشنام است.(2) زبیدی میگوید: السب : الشتم . سب به معنی شتم است. ............................................................................. 1. بحارالانوار، ج66، ص241. 2. صحاح فی اللغه، ج1، ص 299. 3. تاج العروس ج 2 ص 63 ابن منظور نیز مینویسد: الشتم : قبیح الکلام ولیس فیه قذف(1)؛ شتم به معنی کلام زشت است و لازم نیست که در آن تهمت نیز باشد . وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْم(3) و شما مؤمنان بر آنان که غیر خدا را می خوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها هم از روی دشمنی و جهالت خدا را دشنام دهند. پیامبر گرامی اسلام صلَّی اللّه علیه و آله نیز به شدّت دشنام دادن را نهی کرده است؛ ایشان می فرمایند: «سِبابُ المُسْلمِ فُسُوقٌ»(4)؛ دشنام به مسلمان ، فسق و گناه است. در جریان جنگ صفین وقتی به امیرمؤمنان علیه السَّلام گزارش دادند که برخی از یاران وی شامیان را ناسزا می گویند، حضرت آنان را فرا خواند و چنین فرمود: همچنین امام صادق علیه السَّلام می فرماید: سباب المؤمن کالمُشرِفِ علی الهلکة(6)؛ کسی که به مؤمن ناسزا بگوید همچون کسی است که در پرتگاه هلاکت باشد. پیامبر (ص): به شیطان ناسزا نگویید بلکه از شر شیطان به خدا پناه برید(7)
........................................ 1.لسان العرب ج 12 ص 318. 7. کنز العمال حدیث 2120 شیخ طوسى در کتاب ارزشمندش أمالى از پیامبر خدا نقل کرده است که آن حضرت در توصیههایى که به ابوذر داشتند ، فرمود : [ جمعه 92/7/12 ] [ 8:5 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
زمینه صدور فتواهایى خشن بر ضدّ شیعه ، احادیثى است که با استفاده از نام پیامبر اکرم ( ص ) ساخته شده است ، و جالب است سخن سرخسى را مرور کنید که گفت : کسى که أبو بکر و عمر را لعنت کند اگر توبه نکند دواى او شمشیر است ، و سپس به این فتواى خشنتر بنگرید که مىگوید : «وأنّه إذا تاب لا تقبل توبته بل یجب قتله » اگر توبه هم کرد پذیرفته نمىشود ، بلکه باید کشته شود .(1) نتیجه این سخنان اعمّ از احادیث دروغینى که در فضائل ساختگى اشخاص در لابلاى کتابهاى حدیثى و تفسیرى و تاریخى نوشته شده و یا فتواهایى که به قلم مدّعیان فقاهت صادر شده ، جز قتل و خون ریزى انسانهاى بىگناه نبوده است . به یک نمونه از جنایات تاریخى که محصول این اندیشههاى دروغین است اشاره مىکنیم و قضاوت را به شما خواننده محترم واگذار مىکنیم . سلطان مراد چهارمین پادشاه عثمانى در صدد جنگ افروزى علیه ایران بود ، و لذا به بعضى از دانشمندان اهل سنّت متوسّل شد تا جهت شعله ور کردن فتنه جنگ داخلى بین مسلمانان فتوایى از آنان بگیرد ، ولى هیچ یک از علماء و دانشمندان جرأت این کار را نداشت و به خود اجازه نداد تا مسبّب قتل و خون ریزى شود ، امّا یک جوان دین فروش به نام «نوح افندى » که بویى از فقه و انسانیّت به مشامش نرسیده بود ، در کمال وقاحت و بىشرمى فتوایى صادر کرد که در آن ابتدا کفر شیعه را ثابت و سپس قتل او را واجب مىکرد ، متن فتواى او چنین است : «من قتل رافضیّاً واحداً وجبت له الجنّة » . هر کس یک نفر از شیعیان را بکشد بهشت بر او واجب مىشود . با صدور این فتوا دهها هزار نفر به قتل رسیدند ، و تنها در حادثه خونین «حلب » چهل هزار نفر از شیعیان این شهر کشته شدند.(2)
........................................................................................................................ 1.رسائل ابن عابدین : 1 / 364 . 2.رجوع کنید به مجلّه تراثنا ج 6 ، ص 32 ، ( موقف الشیعة من هجمات الحضومى [ جمعه 92/7/12 ] [ 8:4 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
......................................................................................................1 سب خلفا ابزاری برای قتل شیعه........................................................................2 سب و لن در نگاه اسلام..................................................................................4 سب........................................................................................................4 نهی از سب در احادیث سنی.............................................................................8 لعن .........................................................................................................9 لعن به صاحبش بر می گردد.............................................................................9 لعن در قرآن..............................................................................................10 مصادیق لعن در قرآن....................................................................................10 لعن برخی صحابه در قرآن..............................................................................12 لعن در احادیث پیامبر....................................................................................13 لعن برخی صحاب توسط صحابه دیگر.................................................................14 دلائل برخی اهل سنت در رد لعن صحابه..............................................................17 رمز و حکمت لعن و تبری...............................................................................19 لعن و عدم تعارض آن با وحدت مسلمین................................................................20 لعن در مواردی جایز دانسته شده.........................................................................22 نتیجه ........................................................................................................28 مقدمه عده ای دین را روشی برای زندگی تعریف می کنند ، در تمام ادیان دستور عمل هایی وجود دارد که گاهی همین دستورات ابزار دست شیطان می شود تا با آن اختلاف افکنی کند. بعد از وفات پیامبر(ص) و انشقاق بین مسلمانان ، ظلم های زیادی به اهل البیت (ع) وپیروان ایشان شد که تا به امروز نیز ادامه دارد . یکی از بهانه های آنها مسئله سب و لعن است . ما در این مقاله در صدد بررسی جواز و یا عدم جواز سب و لعن از منظر اسلام هستیم و با ادله نقلی مانند قرآن و روایات و سیره مسلمین و همچنین با مستندات تاریخی و تحلیل روانشناختی اثبات کنیم که سب از نظر شرع مقدس اسلام مطلقا حرام و ممنوع است؛ ولی لعن بر خلاف سب نه تنها جایز بلکه از نظر اجتماعی ضرورت دارد و در جواز لعن بین علمای اسلامی وحدت نظر وجود دارد و آنچه امروز بین وهابیت و طرفداران آنها رایج شده که لعن را به سب و شتم ضمیمه کرده و به کلی آنرا مخالف اسلام می دانند حرف بی اساس و باطلی است. در این چند صفحه برآن هستیم تا با واکاوی سب و لعن با استفاده از آیات و روایات به نتیجه ای روشن و مستند برسیم تا هم آب به آسیاب دشمن نریخته باشیم و هم وظیفه دینی خود را انجام داده باشیم یکى از اتّهاماتى که همواره از طرف اهل سنّت به شیعه نسبت داده شده ، داستان سبّ ولعن بعضى از اصحاب و یاران پیامبر اکرم ( ص ) است ، که این امر در طول تاریخ باعث رنجهاى فراوان و گرفتاری هاى بىشمارى براى شیعه گردیده است ، و ما براى توضیح و پاسخ از این تهمت ناروا ناگزیریم مطالبى جهت روشن شدن افکار و اندیشهها تقدیم نماییم . سبّ خلفا ابزارى براى فتوا به قتل شیعه به شهادت تاریخ وسیرهنویسان ، سلاطین وخلفاء مستبدّ همیشه از این موضوع براى قتل عام ونابودى شیعه استفاده کردهاند همانگونه که صاحب کتاب «المنتظم » به این نکته اشاره کرده و مىگوید : حکّام وسردمداران قدرت هر وقت که مىخواستند فردى شیعى مذهب را تعقیب و دستگیر وسپس او را مجازات کنند به جرم فحش وناسزا به أبو بکر وعمر بود ، نه اینکه چون پیرو على ( ع ) است ، ویا از آن حضرت دفاع کرده است(1) ابن اثیر در حوادث سال 407 هـ مىنویسد : در این سال در تمام شهرهاى آفریقا شیعیان را به جرم سبّ ولعن شیخین ( أبو بکر و عمر ) از بین بردند.(2) سرخسى از فقهاء بزرگ اهل سنّت این چنین فتوا داده است : هر کس در باره خلفا سخنى بگوید که در آن طعن و اعتراض باشد ، ملحد و بىدین است و از مسلمانى خارج شده است ، و دواى درد چنین شخصى اگر توبه نکند ، شمشیر است(3) فاریابى از دانشمندان اهل سنت مىگوید : کسى که أبو بکر را سبّ و شتم کند کافر است ومن بر جنازه او نماز نمىخوانم. سؤال کردند : چنین شخصى گوینده «لا إله إلّا اللّه » است ، پس با جنازه او چه کنیم؟ گفت : دست به بدنش نزنید ، بلکه به وسیله چوب او را بردارید و در میان خاک پنهان کنید(4) أبو هریره مىگوید : از پیامبر ( ص ) شنیدم که فرمود : هر کس أبو بکر و عمر را سبّ و لعن کند ، هفتاد هزار فرشته در آسمان او را لعنت مىکنند.(5) ............................................................................................................................................................ 1.المنتظم : 2 / ( ص )36 ، وضوء النبى ( ص ) . 2.الکامل : 9 / 110 . 3.اصول السرخسى : 2 / 134 . 4.المغنى : 2 / 419 ، الشرح الکبیر : 10 / 64 - الصارم المسلول از ابن تیمیّة : 575 . 5. تاریخ بغداد : 5 / 280 . [ جمعه 92/7/12 ] [ 7:58 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
هر کس مخاصمه از سوى ستمگرى را به عهده گیرد یا بر آن مخاصمه او را یارى رساند، سپس فرشته مرگ بر او فرود آید، به او مى گوید: به تو لعنت خدا و آتش دوزخ و سرانجامى بد را بشارت مى دهم . حال پرسش این است که آیا مى توان افراد متصف به صفاتى چون کفر، شرک ، نفاق و ظلم به صورت معین و مشخص لعنت کرد یا حکم جواز لعن فقط به کافران ، مشرکان ، منافقان ، ظالمان و… به صورت کلى و نامعین مربوط مى شود؟ نام بردن از شخص خاص و لعنت کردن او، فقط زمانى صحیح است که آن شخص صفت کفر یا ظلم یا… را داشته باشد و گرنه لعن او حتى به صورت نامعین هم ، چه به صورت اخبار و چه به صورت انشا، جایز نیست ؛ اما از آن جا ممکن است شخص داراى یکى از این صفات تا زمان مرگش توبه کند و به راه خدا باز گردد، بهتر است نام اشخاص در لعن برده نشود و فقط به صورت کلى و نامعین لعن شوند .
پی نوشت ها : 6 - هود(11) تن 18? 7- محدث نورى : مستدرک الوسائل ، ج 12، ص 306، ح 3627? 8- شبسترى : گلشن راز. 9- رعد (13): 25? 10- ص (38): 78? 11- حجر (15): 35? 12- احزاب (33): 57? 13- آل عمران (3): 61? 14- محدث نورى : مستدرک الوسائل ، ج 11، ص 372، ح 13294? 15- نور (34): 23? 16- نور (24): 23? 17- حر عاملى : وسائل الشیعه ، ج 16، ص 51، ح 20956? 18- حر عاملى : وسائل الشیعه 19- حر عاملى : وسائل الشیعه . 20- حر عاملى : وسائل الشیعه . 21- حر عاملى : وسائل الشیعه .
نتیجه گیری
[ جمعه 92/7/12 ] [ 7:35 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
3 - فتح (48): 6? 4 - آل عمران (3): 86 و 87? 5 - توبه (9): 68? 6 – لعن بر فسادکنندگان در زمین :خداوند بزرگ در برخى از آیات نورانى خود، فساد کنندگان را لعنت کرده است ؛ همانند این آیه که مى فرماید : «و آن ها که عهد الهى را پس از محکم کردن مى شکنند و پیوندهایى را که خدا دستور برقرارى آن را داده ، مى گسلند و در روى زمین فساد مى کنند، لعنت خدا و بدى او (و مجازات ) سراى آخرت از آن ایشان است .» (1) هر کس مخاصمه از سوى ستمگرى را به عهده گیرد یا بر آن مخاصمه او را یارى رساند، سپس فرشته مرگ بر او فرود آید، به او مى گوید: به تو لعنت خدا و آتش دوزخ و سرانجامى بد را بشارت مى دهم
7 – لعن بر شیطان :شیطان به سبب سرکشى در برابر فرمان حق و کبر ورزیدن ، از درگاه رحمت خدا رانده و لعنت شد. خداوند در بسیارى از آیات کتاب کریمش او را لعن کرده است : و ان علیک لعنتى الى یوم الدین (2)؛ و همانا لعنت من تا روز قیامت بر تو خواهد بود. 8 – لعن بر آزار دهندگان خدا و پیامبر:آزار دهندگان خدا و پیامبر او، لعنت شده اند؛ آن جا که خداوند مى فرماید: ان الذین یودون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنیا و الاخره و اعدلهم عذابا مهینا(4) آن ها که خدا و پیامبرش را آزار مى دهند، خداوند ایشان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته و براى آنان عذاب خوار کننده اى آماده کرده است. 9 – لعن بر دروغگویان :دروغگویان نیز در برخى از آیات و روایات از افرادى شمرده شده اند که خداوند آنان را لعنت میکند. خداوند بزرگ به پیامبرش دستور مى دهد که گروهى از اهل کتاب را به مباهله بخواند و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهد: ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الکاذبین (10) پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: فلعنه الله على الکاذب و ان کان مازحا(11) خداوند دروغگو را لعنت کند؛ اگر چه شوخى کرده باشد. 10 – لعن بر بهتان زنندگان به زنان پاکدامن :خداوند بزرگ مى فرماید: «ان الذین یرمون المحصنات الغافلات المومنات لعنوا فى الدنیا و الاخره و لهم عذاب عظیم» ؛ همانا کسانى که به زنان شوهردار ناآگاه م?من بهتان مى زنند، در دنیا و آخرت لعنت مى شوند و براى ایشان عذابى بزرگ است (12) 11 – لعن بر قاتل م? من :و من یقتل م? منا متعمدا فجزاوه جهنم خالدا فیها و غضب الله علیه و لعنه و اعد له عذابا عظیما(13) و هر کس فرد م? منى را از روى عمد به قتل برساند، جزاى او دوزخ است . در آن جاودان مى ماند و خدا بر او خشمگین مى شود و او را لعن کرده ، برایش عذابى بزرگ فراهم مى سازد. 12– لعن بر تحریف کنندگان کتاب خدا: رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: انى لعنت سبعا لعنهم الله و کل نبى مجاب ، قیل و من هم یا رسول الله ؟ قال (صلى الله علیه و آله و سلم ) : الزائد فى کتاب الله …(14) همانا من هفت کس را لعنت مى کنم که خداوند و هر پیامبر اجابت شده اى آن ها را لعنت کرده اند. عرض شد: اى پیامبر خدا! آن ها چه کسانى اند؟ پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: کسى که بر کتاب خدا چیزى بیفزاید… 13 – لعن بر منکران قضا و قدر الهى :پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در ادامه شمارش افراد ملعون مى فرماید:… والمکذب بقدر الله (15) ؛ و کسى که قدر الاهى را تکذیب کند. 14 – لعن بر مخالفان سنت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) : رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در ادامه شمارش افراد ملعون فرمود: والمخالف لسنتى (16)و مخالف با سنت من 15 – لعن بر حلال کنندگان حرام خدا:رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در ادامه شمارش افراد ملعون فرمود: «… والمستحل من عترتى ما حرم الله» (17). ؛ و آن کس از خاندانم که آن چه را خداى عزوجل حرام کرده است ، حلال کند. نام بردن از شخص خاص و لعنت کردن او، فقط زمانى صحیح است که آن شخص صفت کفر یا ظلم یا… را داشته باشد و گرنه لعن او حتى به صورت نامعین هم ، چه به صورت اخبار و چه به صورت انشا، جایز نیست ؛ اما از آن جا ممکن است شخص داراى یکى از این صفات تا زمان مرگش توبه کند و به راه خدا باز گردد، بهتر است نام اشخاص در لعن برده نشود و فقط به صورت کلى و نامعین لعن شوند
16 -لعن بر زورگوى سلطه گر:حضرت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در ادامه فرمود: «…والمسلط بالجبروت لیعز من اذل الله و یذل من اعزالله (18) و کسى که به زور چیره شده تا آن که را خدا ذلیل کرده ، عزیز کند و آن که را خدا عزیز کرده ، ذلیل کند. 17 – لعن بر تاراج کننده بیت المال :رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) در ادامه فرمود: والمستاثر على المسلمین بفیئهم منتحلاله (19) 18 -لعن بر حرام کنندگان حلال خدا:پیامبر مکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در پایان شمارش افراد ملعون فرمود: والمحرم ما احل الله عزوجل (20) و کسى که آن چه را خداى عزوجل حلال کرده است ، حرام کند. 19 -لعن بر یارى کنندگان ستمگر:امام صادق (علیه السلام ) به نقل از رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى فرماید:(21) [ جمعه 92/7/12 ] [ 7:33 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
2- . نهج البلاغة : الحکمة 270 ، المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 368 ; ربیع الأبرار : ج 4 ص 26 . خدایا،چه شورایى! چه وقت در برترى من بر اوّلىِ آنها (ابوبکر) تردید افتاد که اکنون با اینان برابر شمرده مى شوم؟! ولى به ناچار ) و براى حفظ اسلام ،( با آنان در فرود و اوج ، همگام و همراه شدم؛ امّا یکى به کینه از من کناره گزید و دیگرى(عبدالرحمن بن عوف) به برادر زنش گروید و چیزهایى دیگر...».(1) همچنین در کتاب شرح نهج البلاغه آمده که حضرت علی(علیه السلام) به ابن عباس گفت: از این رو داخل در جلسه شورا شدم که پیش از این عمر مى گفت که پیامبر خدا فرموده است: « نبوّت و امامت، با هم در یک خانه جمع نمى شوند» . من در پیش دید مردم در شورا داخل شدم تا تناقض کردارش را با روایتى که نقل کرده است ، روشن کنم».(2)
1-نهج البلاغة : الخطبة 3 ؛ الإرشاد : ج 1 ص 287 ؛ معانی الأخبار : ص 361 ح 1 ؛ علل الشرائع : ص 150 ح 12 ؛ الأمالی للطوسی : ص 372 ح 803 ؛ الاحتجاج : ج 1 ص 452 ح 105 ؛ المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 204 ؛ نثر الدرّ : ج 1 ص 274 ؛ تذکرة الخواصّ : ص 124. 1- شرح نهج البلاغه ، ج 1، ص 189.
لعن در مواردى جائز دانسته شده است : 1 – لعن بر کافران :خداوند متعالى در قرآن کریم مى فرماید: «همانا کسانى که کافر شدند و با عقیده کفر مردند، خداوند و فرشتگان و مردم بر آن ها لعنت مى فرستند.» (1) 2 – لعن بر مشرکان :در قرآن کریم آمده است : «و (خدا) مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد مى برند، کیفر مى دهد. حوادث سویى (که براى م?منان انتظار مى کشند) بر خودشان نازل شود و خداوند بر آن ها خشم گرفته و آنان را از رحمت خود دور ساخته و دوزخ را برایشان آماده کرده است ، و چه بدسرانجامى است.» (2) 3 – لعن بر مرتدان :آن ها که اسلام را پذیرفته ، سپس از آن بازگردند، مورد لعن پروردگار قرار مى گیرند: «چگونه خداوند گروهى را هدایت کند که پس از ایمان آوردن و گواهى دادن به حقانیت رسول ، و در حالى که نشانه هاى روشن براى آن ها آمد، کافر شدند؟ و خدا گروه ستمکاران را هدایت نخواهد کرد. کیفر آن ها این است که نفرین خداوند و فرشتگان و مردم همگى براى آن ها است (3) 4 – لعن بر منافقان :خداوند سبحان در چند آیه از قرآن کریم ، منافقان را لعن کرده است ؛ از جمله مى فرماید: «خداوند به مردان و زنان منافق و کافران وعده آتش دوزخ داده است . جاودانه در آن خواهند ماند. همان براى آن ها بس است و خدا آن ها را از رحمتش دور ساخته ، عذاب پایدارى براى آنان است (4) 5-لعن بر ستمگران :در قرآن مجید آمده است : «الا لعنه الله على الضالمین» (5)؛هان لعنت خدا بر ستمکاران باد! ............................................ 1- بقره (2)، 161? 2- بقره (2)، 89? [ جمعه 92/7/12 ] [ 7:30 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
2 ـ اسلام بر خلاف برخی ادیان، مانند سکه دو رویی است که به خاطر ضرورت اجتماعی به هر دو امر مهمّ تولّی و تبرّی سفارش کرده است. آدمی نمی تواند خوب و بد و یا مظهر خوبی ها و بدی ها، را با هم دوست داشته باشد، زیرا اینها دو امرِ متضادند که غیر قابل جمعند و جمع آنها در شخصی علامت نفاق است .
................................... 1- احزاب:21.
مسأله ی لعن و نفرین به عنوان مکانیسمی برای ابراز تنفر و برائت از مصادیق زشتی نقش مهمی در تقویم شخصیت عقیدتی و روحی انسان مؤمن داشته و سهل انگاری در آن به بی تفاوتی و در هم رفتن مرزهای هویت دینی و اخلاقی خواهد انجامید و صد البته به صورت طبیعی انسان مؤمن با مطالعه ی صفحات واقعی تاریخ گذشته ی مسلمین و مشاهده ی جلوه های نفاق و ستم و انحراف به خشم می آید و سینه ی او مالامال از نفرت نسبت به جنایتکاران می شود. البته باید توجه داشت که در مورد افراد، باید تنها افرادی را لعن کرد که براهینی مبنی بر شمرده شدن آن افراد از مصادیق لعن وجود داشته باشد و در مصادیقِ اختلافی و مشکوک نیز، باید با اقام? دلیل، لعن کرد و جایز نیست این کار را بدون دلیل و حجّت انجام داد و لعن افرادی از صحابه که دلیلی برای لعن آنان وجود ندارد، سبب خدشهدار شدن وحدت میان مسلمانان است. و نیز باید توجه داشت که به جای مبالغه در بکارگیری ادبیات لعن در محافل و منابر و رسانه ها، نقد علمی مستدلانه و منصفانه را دستور کار خود قرارداده و فرهنگ و ادبیات آن را در میان مردم نهادینه کنیم. مصلحت برتر همگرایی و وحدت مسلمین هم جز این حکم نمی کند که هر گونه تعابیر خشن و غلیظ که توهین به مقدسات توده ی عظیمی از مسلمانان محسوب می شود کنار گذاشته شود و به جای آن، همه در این اندیشه باشند که با پرهیز از مباحث حاشیه ای راههای عملی برای پیشبرد اهداف اصلی اسلام و مسلمین را یافته، دنبال کنند؛ و سیره عملی معصومین علیهم السلام بهترین دلیل بر اتخاذ چنین روشی است همچنان که با نگاهی به سیره امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، شاهد برخی راهنمایی های ایشان به خلیفه دوم عمر برای حفظ و تقویت اسلام و مسلمانان هستیم:
........................ 1- تاریخ الطبری : ج 3 ص 616 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 135 ، شرح نهج البلاغة : ج 12 ص 220 . [ جمعه 92/7/12 ] [ 7:28 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
.
لعنک الله فان مثلک کمثل الکلب. إن تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث. قال عمرو: لعنک الله فان مثلک کمثل الحمار یحمل أسفاراً (خداوند تو را لعنت کند، تو مانند سگى مى مانى که اگر تحت فشار قرار گیرد زبان از کام درآورد و اگر رهایش کنى زبان از کام درآورد. عمرو گفت: خدا تو را لعنت کند تو مانند الاغى هستى که کتاب ها را حمل مى کنى. و نیز عمر بن خطاب، خالد بن ولید را به جهت کشتن مالک ابن نویره مورد لعنت قرار داد. و عبد الله بن عمر هم فرزندش را سه بار لعن و نفرین کرده است. «کسی که در او احتمال خطا و اشتباه میرود و عصمت او از خطا ثابت نشده است، سخن او حجت نیست، چگونه میتوان به سخن آنان استناد کرد، در حالی که احتمال خطا میرود؟ و چگونه بدون دلیل متواتر، ادعای عصمت برای آنان میشود و چگونه میتوان قومی را تصوّر کرد که اختلافشان جایز باشد؟ و چگونه ممکن است دو معصوم با هم اختلاف داشته باشند؟ در حالی که همه صحابه اتفاق نظر دارند که میتوان با صحابه مخالفت کرد. چرا ابوبکر و عمر نمیپذیرند که کسی بر اساس اجتهاد، مخالف آنان باشد، بلکه در مسائل اجتهادی بر هر مجتهد واجب میدانند که از اجتهاد خودش پیروی کند؟»(1) . شوکانی به ظاهرِ عنوانِ «منابع تشریع» اعتراض کرده و گفته که حجت نیست، چون خداوند جز حضرت محمد صلی الله علیه وآله را به سوی این امت برنیانگیخته و ما جز یک پیامبر و یک کتاب آسمانی نداریم و همه امت مأمورند که از کتاب خدا و سنت پیامبرش اطاعت کنند و در این مورد فرقی میان صحابه و دیگران نیست. همه مکلف به تکالیف دینی و پیروی از کتاب و سنتاند. پس هر کس بگوید پس از قرآن و سنت پیامبر و آنچه به این دو بر میگردد، حجتی دیگر در دین خداوند است، در دین خدا حرف نادرستی گفته است.(2) .............................................. 1-المستصفی، ج1، ص135.
هل الإیمان إلاّ الحبّ و البغض»(1)؛ آیا دین غیر از حبّ و بغض است؟ این حب و بغض در مورد افراد و مصادیق خاص نیز جاری است مانند قول رسول خدا صلی الله علیه وآله خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام: «یا علی، حبّک ایمان و بغضک نفاق و کفر؛(2) ای علی! دوستی با تو ایمان و کینه ورزی با تو نفاق است. .......................................
1-بحارالانوار، ج66، ص241. [ جمعه 92/7/12 ] [ 7:27 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
- مستدرک، ج4، ص528. همراه با گروهى از عبدالله عمر خواستیم براى ما حدیثى بگوید، او گفت: پیامبر درباره ابوسفیان در حالى که سوار بر مرکبى بود و معاویه و برادرش از پیش و از پس او در حرکت بودند، فرمود: «اللهم العن القائد و السائق و الراکب، قلنا أنت سمعت رسول الله(صلى الله علیه وآله)؟ قال نعم، و الاّ فصُمتا أذنایط، کما عُمیتا عیناى»(1)؛ خدایا لعن فرما جلودار، پیرو و سواره را؛ پرسیدیم که تو خود از رسول خدا شنیدى؟ گفت: آرى، و چنان چه دروغ بگویم دو گوشم کر باد، همچنانکه دو چشمم نابیناست .
اللّهُمَّ الْعَنْ أباسُفْیانَ ...»( 2) ؛ همچنین ابن براء از پدرش «براء ابن عازب» نقل می کند که ابوسفیان همراه معاویه به سوى پیامبر صلى الله علیه وآله مى آمدند، آن حضرت فرمود : «اللهم العن التابع و المتبوع، اللهم علیک بالأقیعس، قال ابن البراء لأبیه: من الأقیعس؟ قال: معاویه»(3)؛ بارخدایا پیرو و جلودار را لعنت کن، خدایا اقیعس را به تو واگذار مى کنم، ابن براء مى گوید: به پدرم گفتم اقیعس کیست؟ پاسخ داد: معاویه .
[ جمعه 92/7/12 ] [ 7:25 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
ب)لعن برخی صحابه خاص در قرآن وَ إِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً(1)؛ ای رسول ما به یاد آور وقتی را که به تو گفتیم خدا البته به همه افعال و افکار مردم محیط است و ما رؤیائی که به تو ارائه دادیم جز برای آزمایش و امتحان مردم نبود، و درختی که به لعن در قرآن یاد شده و ما به ذکر این آیات عظیم آنان را می ترسانیم و لکن بر آنان طغیان و کفر و افکار شدید چیزی نیفزاید . مراد از شجره ملعونه در قرآن، شجره و نسب حکم بن ابی العاص است و مقصود از رؤیا، رؤیایی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در خواب دیدند که فرزندان مروان بن حکم یکی پس از دیگری بر منبرش می نشینند(2)
......................................... 1- اسراء: 60 2- تفسیر فخر رازی، ج21، ص 365.
لعن در احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله ایشان می فرمود:« خدا لعنت کند شراب، شرابخوار، ساقی، بایع و مشتری آن را و...»(2) و نیز می فرمود: « خدا لعنت کند گیرنده ربا و دهنده و نویسنده و شاهد آنرا(3) لَعَنَ رَسُولُ اللّه الحَکَمَ وَوَلَدَهُ(5)؛ پیامبر حکم بن عاص و فرزندان او را لعن کرد. و نیز مروان و پدرش مورد لعن رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار گرفتند. حاکم نیشابوری در کتابش مستدرک می گوید: «رسول الله لعن أبا مروان ومروان فی صلبه»(6)؛ پیامبر پدر مروان را لعن کرد در حالیکه مروان در صلب او بود. ............................................... 1- مسند احمد، ج2، ص152-225 2-- سنن ابی داوود، ج3، ص366؛ مسند احمد، ج1، ص316 3-همان، ج1، ص93. 4- مسند احمد، ج4، ص5. [ جمعه 92/7/12 ] [ 7:20 صبح ] [ نام مستعار مقاله نویس ]
[ نظر ]
|
|
[ : ] [Weblog Themes By : نظر بده بعد برو موفق باشید > |